چون مرا جمعی خریدار آمدند
کهنه دوزان جمله در کار آمدند
از ستیزه ریش را صابون زدند
وز حسد ناشسته رخسار آمدند
همچو نغزان روز شیوه میکنند
همچو چغزان شب به تکرار آمدند
شکر کز آواز من این خفتگان
خواب را هشتند و بیدار آمدند
کاش بیداری برای حق بدی
اینک بهر سیم و زر زار آمدند
چون شود بیمار از ایشان سرخ رو
چون به زردی همچو دینار آمدند
خلق را پس چون رهانند از حسد
کز حسد این قوم بیمار آمدند
در دل خلقند چون دیده منیر
آن شهان کز بهر دیدار آمدند
همچو هفت استاره یک نور آمدند
همچو پنج انگشت یک کار آمدند
تا نگردی ریش گاو مردمی
سر به سر خود ریش و دستار آمدند
اهل دل خورشید و اهل گل غبار
اهل دل گل اهل گل خار آمدند
غم مخور ای میر عالم زین گروه
کاهل دل دل بخش و دلدار آمدند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جملهٔ مردان که دین دار آمدند
از هوای نفس بیزار آمدند
ساقیان سرمست در کار آمدند
مستیان در کوی خمار آمدند
حلقه حلقه عاشقان و بیدلان
بر امید بوی دلدار آمدند
بلبلان مست و مستان الست
[...]
جمله با هم سوی بازار آمدند
جنس قوتی را خریدار امدند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.