گنجور

 
مولانا

هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد

هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد

غم پرستی که تو را بیند و شادی نکند

همه سرزیر و سیه کاسه و سرگردان باد

چونک سرزیر شود توبه کند بازآید

نیک و بد نیک شود دولت تو سلطان باد

نور احمد نهلد گبر و جهودی به جهان

سایه دولت او بر همگان تابان باد

گمرهان را ز بیابان همه در راه آرد

مصطفی بر ره حق تا به ابد رهبان باد

آن خیال خوش او مشعله دل‌ها باد

وان نمکدان خوشش بر زبر این خوان باد

کمترین ساغر بزم خوش او شد کوثر

دل چون شیشه ما هم قدح ایشان باد

شمس تبریز توی واقف اسرار رسول

نام شیرین تو هر گمشده را درمان باد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۷۹۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سلمان ساوجی

حرم خاک تو غرق عرق غفران باد

خاک پای تو قرین بر گل و ریحان باد

جوهر ذات تو اندر صدف آدم بود

سرو بالای تو زیب چمن رضوان باد

متواتر قطرات مطر از رحمت فضل

[...]

قاسم انوار

بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد

جاودان باد و سرش سبز و لبش خندان باد

غرض از پیرمغان مرشد را هست،ای دل

تا ابد دیر مغان سجده گه مستان باد

ساقیا،باده بیاور،که شراب تو مدام

[...]

وحشی بافقی

تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد

ملکت سرمدیش نامزد فرمان باد

آن عصایی که شکست سر قیصر با اوست

پیش قصرت به سر دست کمین دربان باد

دشمنت راکه برو حبس مبست حیات

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه