گنجور

 
وحشی بافقی

تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد

ملکت سرمدیش نامزد فرمان باد

آن عصایی که شکست سر قیصر با اوست

پیش قصرت به سر دست کمین دربان باد

دشمنت راکه برو حبس مبست حیات

چین ابروی اجل قفل در زندان باد

رفعت آن جامه که آرد به قد قدر تو راست

طوق جیب فلکش دایرهٔ دامان باد

عرصه گاهی که شکوه تو کند عرض سپاه

طول و عرضش همه ایران و همه توران باد

گرد هر خشم که از تیغ تو در چشم عدوست

ناوک حادثه صف برزده چون مژگان باد

باد یارب ز تو بستان امالی خرم

وحشی نکته سرا بلبل این بستان باد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۱۱۱ به خوانش محمدرضا خوشدل
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مولانا

هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد

هله پیوسته دل عشق ز تو شادان باد

غم پرستی که تو را بیند و شادی نکند

همه سرزیر و سیه کاسه و سرگردان باد

چونک سرزیر شود توبه کند بازآید

[...]

سلمان ساوجی

حرم خاک تو غرق عرق غفران باد

خاک پای تو قرین بر گل و ریحان باد

جوهر ذات تو اندر صدف آدم بود

سرو بالای تو زیب چمن رضوان باد

متواتر قطرات مطر از رحمت فضل

[...]

قاسم انوار

بنده پیر مغانیم، که جاویدان باد

جاودان باد و سرش سبز و لبش خندان باد

غرض از پیرمغان مرشد را هست،ای دل

تا ابد دیر مغان سجده گه مستان باد

ساقیا،باده بیاور،که شراب تو مدام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه