گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

آب حیوان باید مر روح فزایی را

ماهی همه جان باید دریای خدایی را

ویرانه‌ی آب و گل چون مسکن بوم آمد

این عرصه کجا شاید پروازِ همایی را ؟

صد چشم شود حیران در تابش این دولت

تو گوش مکش این سو هر کورِ عصایی را

گر نقدِ درستی تو، چون مست و قراضه‌ستی ؟

آخر تو چه پنداری این گنج عطایی را ؟

دلتنگ همی‌دانند کان جای که انصافست

صد دل به فدا باید آن جان بقایی را

دل نیست کم از آهن آهن نه که می‌داند

آن سنگ که پیدا شد پولادربایی را

عقل از پی عشق آمد در عالم خاک ار نی

عقلی بنمی باید بی‌عهد و وفایی را

خورشید حقایق‌ها شمس الحق تبریز است

دل روی زمین بوسد آن جان سمایی را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode