امروز نگار ما نیامد
آن دلبر و یار ما نیامد
آن گل که میان باغ جانست
امشب به کنار ما نیامد
صحرا گیریم همچو آهو
چون مشک تتار ما نیامد
ای رونق مطربان همین گو
کان رونق کار ما نیامد
آرام مده تو نای و دف را
کآرام و قرار ما نیامد
آن ساقی جان نگشت پیدا
درمان خمار ما نیامد
شمس تبریز شرح فرما
چون فصل بهار ما نیامد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غیبت محبوب و دلبر خود ابراز نگرانی و ناراحتی میکند. او به زیبایی و طراوت محبوب خود اشاره میکند که در این شب در کنار او نیست. شاعر آرزو میکند که ای کاش محبوبش میآمد تا باغ جانش رونق بیشتری بگیرد، اما بیحضور او، آرامش و سرور از فضا رخت بربسته است. در نهایت، شاعر از شمس تبریز میخواهد که وضعیت را روشن کند و بگوید چرا بهار و سرزندگی به زندگیاش نیامده است.
هوش مصنوعی: امروز عزیز دل ما نیامد، آن معشوقه و دوست ما هم نیامد.
هوش مصنوعی: آن گلی که در دل باغ زندگی و روح ماست، امشب به نزد ما نیامد.
هوش مصنوعی: در بیابان با شجاعت و آزادی مانند آهو خواهیم دوید، اما بوی خوش مشک هنوز در دسترس ما نیست.
هوش مصنوعی: ای زینت و رونق مطربان، بدان که اگر تو نباشی، کار ما رونق نخواهد گرفت.
هوش مصنوعی: نوازندگی نای و دف را متوقف نکن، زیرا هنوز آرامش و قرار ما نیامده است.
هوش مصنوعی: ساقی جان ما را ترمیم نکرد و همچنان تشنگی ما برطرف نشد.
هوش مصنوعی: شمس تبریز توضیح بده که چرا مانند فصل بهار بر ما نگذشتهایم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
پیغام نگار ما نیامد
بویی ز بهار ما نیامد
رقصی که پسند شعله گردد
از دست شرار ما نیامد
شب هاله صفت میان گشودیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.