گنجور

 
مولانا

امروز نگار ما نیامد

آن دلبر و یار ما نیامد

آن گل که میان باغ جانست

امشب به کنار ما نیامد

صحرا گیریم همچو آهو

چون مشک تتار ما نیامد

ای رونق مطربان همین گو

کان رونق کار ما نیامد

آرام مده تو نای و دف را

کآرام و قرار ما نیامد

آن ساقی جان نگشت پیدا

درمان خمار ما نیامد

شمس تبریز شرح فرما

چون فصل بهار ما نیامد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۷۱۱ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
طغرای مشهدی

پیغام نگار ما نیامد

بویی ز بهار ما نیامد

رقصی که پسند شعله گردد

از دست شرار ما نیامد

شب هاله صفت میان گشودیم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه