گنجور

 
مولانا

امروز نگار ما نیامد

آن دلبر و یار ما نیامد

آن گل که میان باغ جانست

امشب به کنار ما نیامد

صحرا گیریم همچو آهو

چون مشک تتار ما نیامد

ای رونق مطربان همین گو

کان رونق کار ما نیامد

آرام مده تو نای و دف را

کآرام و قرار ما نیامد

آن ساقی جان نگشت پیدا

درمان خمار ما نیامد

شمس تبریز شرح فرما

چون فصل بهار ما نیامد