هر چند که بلبلان گزینند
مرغان دگر خمش نشینند
خود گیر که خرمنی ندارند
نه از خرمن فقر دانه چینند
از حلقه برون نهایم ما نیز
هر چند که آن شهان نگینند
گر ولوله مرا نخواهند
از بهر چه کارم آفرینند
شیرین و ترش مراد شاهست
دو دیگ نهاده بهر اینند
بایست بود ترش به مطبخ
چون مخموران بدان رهینند
هر حالت ما غذای قومیست
زین اغذیه غیبیان سمینند
مرغان ضمیر از آسمانند
روزی دو سه بسته زمینند
زانشان ز فلک گسیل کردند
هر چند ستارگان دینند
تا قدر وصال حق بدانند
تا درد فراق حق بینند
بر خاک قراضه گر بریزند
آن را نهلند و برگزینند
شمس تبریز کم سخن بود
شاهان همه صابر و امینند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
قومی که مقربان دینند
با دردکشان نمینشینند
چون جلوه کبریات بینند
دلتنگ چو چشم بد نشینند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.