چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
ز روزن سر درآویزد چو قرص ماه خوش سیما
درآید جان فزای من گشاید دست و پای من
که دستم بست و پایم هم کف هجران پابرجا
بدو گویم به جان تو که بیتو ای حیات جان
نه شادم میکند عشرت نه مستم میکند صهبا
وگر از ناز او گوید برو از من چه میخواهی
ز سودای تو میترسم که پیوندد به من سودا
برم تیغ و کفن پیشش چو قربانی نهم گردن
که از من دردسر داری مرا گردن بزن عمدا
تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
مرا مردن به از هجران به یزدان کاخرج الموتی
مرا باور نمیآمد که از بنده تو برگردی
همیگفتم اراجیفست و بهتان گفته اعدا
توی جان من و بیجان ندانم زیست من باری
توی چشم من و بیتو ندارم دیده بینا
رها کن این سخنها را بزن مطرب یکی پرده
رباب و دف به پیش آور اگر نبود تو را سرنا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عاشقانه و اندوهی ناشی از جدایی است. شاعر نگران است که معشوقش ممکن است فردا دست او را بگیرد و او را از تنهایی بیرون آورد. او به وجود معشوق خود وابسته است و بدون او زندگی برایش بیمعنا به نظر میرسد. شاعر از درد هجران و عدم خوشحالیاش در زندگی میگوید و ابراز میکند که حتی تصور جدایی از معشوقش برایش غیرقابل باور و دردناک است. او از محبوبش میخواهد که به او توجه کند و از عذاب جدایی رهایش دهد. در پایان، شاعر به موسیقی و آواز اشاره میکند و میخواهد که در غم خود، صدای ساز و نوازندگی بشنود، تا شاید بتواند زخمهای عشقش را تسکین دهد.
هوش مصنوعی: چه اشکالی دارد اگر محبوبم فردا دستی به من بدهد و از پنجره سرک بکشد، مانند ماهی زیبا و درخشان؟
هوش مصنوعی: روح من از تنم خارج میشود و به خاطر درد هجران، دست و پایم به شدت آسیب دیده و ناتوان شده است.
هوش مصنوعی: به او میگویم که جان من، بدون تو زندگیام را تماماً خالی و بیمحتوا میبیند؛ نه خوشحالم میکند و نه شراب مرا مست میکند.
هوش مصنوعی: اگر او به خاطر ناز و لطفش بگوید که برو، چرا از من چیزی میخواهی؟ من از عشق تو میترسم، زیرا ممکن است این عشق به من پیوسته و مرا درگیر کند.
هوش مصنوعی: من با تیغ و کفن به پیش او میروم، مانند قربانی که گردن مینهد. چون تو از من مشکل و دردسر داری، عمداً مرا بکش.
هوش مصنوعی: تو خوب میدانی که من بدون تو نمیتوانم زندگی کنم. برای من، مرگ بهتر از جدایی از توست.
هوش مصنوعی: من هرگز فکر نمیکردم که تو از من، بندهات، فاصله بگیری. همیشه میگفتم اینها فقط دروغ و ادعای دشمنان است.
هوش مصنوعی: در وجود من، معنای زندگیام را نمیدانم، اما تو در چشمان من زندگی میکنی و بدون تو، چشمی بینا ندارم.
هوش مصنوعی: واژههای حساس و جدلبرانگیز را کنار بگذار و به موسیقی بپرداز. یکی از سازها را بردار و شروع به نواختن کن. اگر ساز تو نیست، پس حداقل صدای خود را به گوش بیاور.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده
چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
ببارید و ز هم بگسست و گردان گشت بر گردون
[...]
خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا
نه اندر وحدتش کثرت، نه مُحدَث زین همه تنها
چه گوئی از چه او عالم پدید آورد از لولو
که نه مادت بد و صورت، نه بالا بود و نه پهنا
همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق
[...]
چه جرمست اینکه هر ساعت ز روی نیلگون دریا
زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟
چو در بالا بود باشد بچشمش آب در پستی
چو در پستی بود باشد بکامش دود بر بالا
گهی از دامن دریا شود بر گوشۀ گردون
[...]
بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا
بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا
ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا
که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا
ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق
[...]
سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا
نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا
چون گردی کش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه
ز روی مرکز غبرا به روی گنبد خضرا
گهی ماننده دودی مسطح بر هوا شکلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.