ببین ذرات روحانی، که شد تابان از این صحرا
ببین این بحر و کشتیها، که بر هم میزنند این جا
ببین عذرا و وامق را، در آن آتش خلایق را
ببین معشوق و عاشق را، ببین آن شاه و آن طغرا
چو جوهر قلزم اندر شد نه پنهان گشت و نی تر شد
ز قلزم آتشی بر شد، در او هم «لا» و هم «الا»
چو بیگاهست آهسته چو چشمت هست بربسته
مزن لاف و مشو خسته مگو «زیر» و مگو «بالا»
که سوی عقلِ کژبینی درآمد از قضا کینی
چو مفلوجی، چو مسکینی، بماند آن عقل هم برجا
اگر هستی تو از آدم در این دریا فروکش دم
که اینت واجبست ای عم! اگر امروز، اگر فردا
ز بحر این در، خجل باشد، چه جای آب و گل باشد
چه جان و عقل و دل باشد که نبوَد او کفِ دریا
چه سودا میپزد این دل، چه صفرا میکند این جان
چه سرگردان همی دارد تو را این عقل کارافزا
زهی ابر گهربیزی ز شمس الدین تبریزی
زهی امن و شکرریزی میان عالم غوغا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای روحانی و معنوی میپردازد و بر اهمیت عشق و ارتباطات عمیق انسانی تأکید میکند. شاعر به تماشای صحنههایی از عشق و معشوق و همچنین تنشها و هیجانات زندگی میپردازد. او به آنچه در دریا و کشتیها میگذرد و نقش عشق و عقل در این فرآیند اشاره میکند. در انتها، شاعر به وجود و عمیق بودن این احساسات و آگاهی از خود اشاره میکند و معتقد است که حقیقت را باید در این جریانهای عشقی جستجو کرد.
هوش مصنوعی: نگاه کن به ذرات روحانی که از این سرزمین درخشیدهاند. شاهد این دریا و کشتیهایی باش که در این جا در حال جابهجایی و حرکت هستند.
هوش مصنوعی: عذرا و وامق را در آتش عشق ببین، که در این آتش، مردم را مشاهده کن. معشوق و عاشق را ببین؛ آن شاه و آن نشان خاص را نیز در این میان تماشا کن.
هوش مصنوعی: وقتی که جوهر دریا در آن جا قرار گرفت، نه پنهان شد و نه از شدت آب تر شد. در عوض، آتش در او برافروخته شد و او هم به «لا» و هم به «الا» رسید.
هوش مصنوعی: وقتی شب فرا میرسد و چشمانت بسته است، بیصدا و آرام باش. به خودت نبال و بلد نباش که از چیزی ناامید شوی؛ نه از پایین و نه از بالا چیزی نگو.
هوش مصنوعی: از سرنوشت به گونهای به عقل آسیب وارد شده است که مانند فردی فلج یا بیخانمان، عقل نیز در همان وضعیت باقی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر تو در این دنیا هستی، باید خود را در این دریا غرق کنی و به عمق آن بروی، چون این کار برای تو ضروری است، چه امروز، چه فردا.
هوش مصنوعی: از عمق دریا خجالت میکشد، چه فرقی میکند که آب و گل باشد یا جان و عقل و دل؛ زیرا بدون او دریا معنا ندارد.
هوش مصنوعی: این دل چه خیالاتی در سر دارد و این جان چه بیماریهایی را احساس میکند. این عقل که باید به کارهای مفید و سودمند بپردازد، تو را به چه حالتی دچار کرده و سردرگم کرده است.
هوش مصنوعی: هیهات، چه خوشبختی و چه زیبایی که از آسمان مانند ابر مروارید فرود آمده است. در میان دنیای شلوغ و پرهیاهو، امن و آرامش به وجود آمده است و نعمتهای زیادی در این فضا جاری است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# تلفظ اینت،همان اینَت درست است و در بیت ۷، دُر، درست است.
بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده
چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
ببارید و ز هم بگسست و گردان گشت بر گردون
[...]
خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا
نه اندر وحدتش کثرت، نه مُحدَث زین همه تنها
چه گوئی از چه او عالم پدید آورد از لولو
که نه مادت بد و صورت، نه بالا بود و نه پهنا
همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق
[...]
چه جرمست اینکه هر ساعت ز روی نیلگون دریا
زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟
چو در بالا بود باشد بچشمش آب در پستی
چو در پستی بود باشد بکامش دود بر بالا
گهی از دامن دریا شود بر گوشۀ گردون
[...]
بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا
بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا
ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا
که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا
ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق
[...]
سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا
نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا
چون گردی کش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه
ز روی مرکز غبرا به روی گنبد خضرا
گهی ماننده دودی مسطح بر هوا شکلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.