جان پیش تو هر ساعت میریزد و میروید
از بهر یکی جان کس چون با تو سخن گوید
هر جا که نهی پایی از خاک بروید سر
وز بهر یکی سر کس دست از تو کجا شوید
روزی که بپرد جان از لذت بوی تو
جان داند و جان داند کز دوست چه میبوید
یک دم که خمار تو از مغز شود کمتر
صد نوحه برآرد سر هر موی همیموید
من خانه تهی کردم کز رخت تو پر دارم
میکاهم تا عشقت افزاید و افزوید
جانم ز پی عشق شمس الحق تبریزی
بی پای چو کشتیها در بحر همیپوید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.