جان پیش تو هر ساعت میریزد و میروید
از بهر یکی جان کس چون با تو سخن گوید
هر جا که نهی پایی از خاک بروید سر
وز بهر یکی سر کس دست از تو کجا شوید
روزی که بپرد جان از لذت بوی تو
جان داند و جان داند کز دوست چه میبوید
یک دم که خمار تو از مغز شود کمتر
صد نوحه برآرد سر هر موی همیموید
من خانه تهی کردم کز رخت تو پر دارم
میکاهم تا عشقت افزاید و افزوید
جانم ز پی عشق شمس الحق تبریزی
بی پای چو کشتیها در بحر همیپوید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شدید عاشقانه و وابستگی عمیق به معشوق میپردازد. شاعر میگوید که زندگی و جان او در هر لحظه تحت تأثیر وجود معشوق است و حتی در کلام سایرین او را میجوید. شاعر به شدت درگیر عشق است و در تلاش است تا زندگیاش را با عشق معشوق پر کند. او جان خود را در پی عشق شمس الحق تبریزی میبیند و احساس میکند که مانند کشتی بیپایی در دریا در جستجوی او است. در کل، این شعر بیانگر عمق زیبایی و دشواریهای عشق است.
هوش مصنوعی: هر لحظه جان من در حضورت میریزد و به خاطر کسی دیگر که با تو صحبت میکند، از من دور میشود.
هوش مصنوعی: هر جا که پای تو بر خاک بگذارد، سرها به احترام تو بلند میشود و برای یک نفر، هیچ کس نمیتواند از تو دور شود.
هوش مصنوعی: روزی اتفاق میافتد که وقتی جان از خوشی بوی تو رها میشود، آن زمان جان میفهمد و آگاه میشود که از دوست چه عطر و بویی را احساس میکند.
هوش مصنوعی: لحظهای که اثر مستی تو از ذهنم کم شود، هر رشته مویم به اندازه صد نوحه دردم را فریاد خواهد زد.
هوش مصنوعی: من خانهام را خالی کردهام چون پر از یاد توست. به دنبال آن هستم که عشقت بیشتر و بیشتر شود.
هوش مصنوعی: عشق شمس تبریزی چنان در جان من است که مانند کشتیهایی بیپایان در دریا به حرکت در میآیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.