کیست که او بنده رای تو نیست
کیست که او مست لقای تو نیست
غصه کشی کو که ز خوف تو نیست
یا طربی کان ز رجای تو نیست
بخل کفی کو که ز قبض تو نیست
یا کرمی کان ز عطای تو نیست
لعل لبی کو که ز کان تو نیست
محتشمی کو که گدای تو نیست
متصل اوصاف تو با جانها
یک رگ بیبند و گشای تو نیست
هر دو جهان چون دو کف و تو چو جان
کف چه دهد کان ز سخای تو نیست
چشم کی دیدست در این باغ کون
رقص گلی کان ز هوای تو نیست
غافل ناله کند از جور خلق
خلق به جز شبه عصای تو نیست
جنبش این جمله عصاها ز توست
هر یک جز درد و دوای تو نیست
زخم معلم زند آن چوب کیست
کیست که او بند قضای تو نیست
همچو سگان چوب تو را میگزند
در سرشان فهم جزای تو نیست
دفع بلای تن و آزار خلق
جز به مناجات و ثنای تو نیست
بشکنی این چوب نه چوبش کمست
دفع دو سه چوب رهای تو نیست
صاحب حوت از غم امت گریخت
جان به کجا برد که جای تو نیست
بس کن وز محنت یونس بترس
با قدر استیزه به پای تو نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان نیازمندیهای انسانها به خداوند میپردازد و میگوید که هیچ کس نمیتواند بدون حضور و لطف خدا زندگی کند. او به ویژگیهای خدایی مانند کرم، عطا، و رحمت اشاره میکند و میگوید که همه موجودات، از جانهای انسانی گرفته تا طبیعت، به وجود خدا وابستهاند. همچنین، شاعر به نقش دردها و مشکلات در زندگی اشاره میکند و معتقد است که تنها راه رهایی از آزارها، دعا و ستایش خداوند است. در نهایت، او تاکید میکند که هر چیزی به جز خداوند، ناکافی و ناتوان است و تنها به خداوند میتوان اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: کیست که نسبت به نظر و رأی تو سر تسلیم فرود نیاورد؟ و کیست که عاشق و شیدای دیدار تو نباشد؟
هوش مصنوعی: کسی که از ترس تو غصه میخورد، وجود ندارد و نیز کسی نیست که به شوق تو شادی کند.
هوش مصنوعی: بخل را نمیتوان به حساب گرفت، زیرا تو آنقدر بخشندهای که هیچ چیزی از دسترنج تو کم نیست.
هوش مصنوعی: لبهای سرخ من کجا هستند، چرا که از معدن تو نیستند؟ و آن احترام و منزلتی که باید باشد، کجا است، چرا که گدایی از تو نیست.
هوش مصنوعی: اوصاف و ویژگیهای تو به جانها مرتبط است، ولی هیچ رگی وجود ندارد که این ارتباط را محدود کند یا تنگ کند.
هوش مصنوعی: این جهان و دنیای دیگر مانند دو کف دست هستند و تو مانند جان آن کفها هستی. چه فایدهای دارد، چون بخشش و سعهصدر تو بینهایت است.
هوش مصنوعی: چشم کسی در این باغ نمیبیند، که گلی به خاطر عشق تو رقص کند و وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: غافل، زاری و شکایت میکند از ظلم و ستم مردم. اما در حقیقت، جز شنیدن صدای نالههای تو، چیزی نیست که به انسان قوت قلب دهد.
هوش مصنوعی: حرکت و تأثیرات این کلمات ناشی از وجود توست و هر یک از آنها جز اندوه و درمانی برای تو نیستند.
هوش مصنوعی: زخمهای معلم از آن چوبی است که به دست اوست. چه کسی است که از قضا و قسمت تو جداست؟
هوش مصنوعی: شبیه یک سگ که چوب را میگزد، این افراد هم میخواهند تو را آزار دهند، اما در دلشان هیچ درکی از عواقب کار خود ندارند.
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند از درد جسم و آزار مردم رهایی یابد، مگر به یاد تو و ستایش تو.
هوش مصنوعی: اگر این چوب را بشکنی، نه فقط اینکه از مقدار چوب کم نمیشود، بلکه ریخته شدن دو یا سه چوب دیگر هم تو را رها نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: صاحب تمساح از غم مردم فرار کرد، روحش به کجا رفت که جایی برای تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرچه زحمت و سختی به تو رسیده، کافی است. خود را با داستان یونس مقایسه نکن که سرنوشت او با تو متفاوت است و تو مقام و ارزشی فراتر از آنچه فکر میکنی، داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
عفو کن آن را که رضای تو نیست
تو به ده از هر چه برای تو نیست
کیست که قایل به ثنای تونیست
کیست که مایل به لقای تو نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.