گنجور

 
مولانا

ای گشته ز شاه عشق شهمات

در خشم مباش و در مکافات

در باغ فنا درآ و بنگر

در جان بقای خویش جنات

چون پیشترک روی تو از خود

بینی ز ورای این سماوات

سلطان حقایق و معانی

وز نور قدیم چتر و رایات

چون گشت عیان مجو کرامت

کز بهر نشان بود کرامات

تا ساحل بحر سیل پیداست

چون غرقه شود کجاست هیهات

ما مات تویم شمس تبریز

صد خدمت و صد سلام از مات

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۳۷۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
نظامی

بسیار قبیله و قرابات

کارش همه خدمت و مراعات

سعدی

سرمست درآمد از خرابات

با عقل خراب در مناجات

بر خاک فکنده خرقه زهد

و آتش زده در لباس طامات

دل برده شمع مجلس او

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

هر فیض خوشی از این فیوضات

فتحی است که بخشدت فتوحات

ابن عماد

هرگز نرسد نویدی از مات

هیهات ازین امید هیهات

نسیمی

انی لقد اتصلت بالذات

یا من قطع الوصال هیهات

لما قرن سعود نجمی

ابدا قمری بالاتصالات

یا نایمة العیون باللیل

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نسیمی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه