گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

تو را در دلبری دستی تمامست

مرا در بی‌دلی درد و سقامست

بجز با روی خوبت عشقبازی

حرامست و حرامست و حرامست

همه فانی و خوان وحدت تو

مدامست و مدامست و مدامست

چو چشم خود بمالم خود جز تو

کدامست و کدامست و کدامست

جهان بر روی تو از بهر روپوش

لثامست و لثامست و لثامست

به هر دم از زبان عشق بر ما

سلامست و سلامست و سلامست

ز هر ذره به گفت بی‌زبانی

پیامست و پیامست و پیامست

غم و شادی ما در پیش تختت

غلامست و غلامست و غلامست

اگر چه اشتر غم هست گرگین

امامست و امامست و امامست

پس آن اشتر شادی پرشیر

ختامست و ختامست و ختامست

تو را در بینی این هر دو اشتر

زمامست و زمامست و زمامست

نه آن شیری که آخر طفل جان را

فطامست و فطامست و فطامست

از آن شیری که جوی خلد از وی

نظامست و نظامست و نظامست

خمش کردم که غیرت بر دهانم

لگامست و لگامست و لگامست