مبر رنج ای برادر خواجه سختست
به وقت داد و بخشش شوربختست
اگرچه باغ را نیمی گرفتهست
ولیکن سخت بیمیوه درختست
گشاده ابروست و بسته کیسه
مشو غره که او را سیم و رختست
دو دستش را به تخته دوختستند
چه سود ار خواجه بر بالای تختست
وجودش گرچه یک پارهست چون کوه
سخااش مرده است و لخت لختست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نگر کاین داستان چه نیکبختست
بهار نامت او را تاج و تختست
ولی در پیشش اوّل کار سختست
مگر این بود و اکنون دور بختست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.