یا ملکالمحشر، ترحم لا ترتشی
کل سقیط ردی ترحمه تنعش
تحبس ارواحنا فی صورت صورت
فی ورق مدرک جل عن المنقش
نورک شعشاعه یخرق حجب الدجی
تمنعها غیرة عن بصر الاعمش
ضء فضاء الفلا عن درک ادراکه
تدرجه راقة فی نظر الا خفش
قارب معراجنا، فارق الیالمرتقی
حان رحیل السری فانا عن المفرش
وارکب خیل السخا، فهو حسان النهی
وادرس لوح الوفا وافهم ما یرقش
فاسرق درا اذا کنت اخی سارقا
واشرب من کاسنا معتجلا تنتشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی
گو دل ما خوش مباش گر تو بدین دلخوشی
گر بکشی بندهایم ور بنوازی رواست
ما به تو مستأنسیم تو به چه مستوحشی
گفتی اگر درد عشق پای نداری گریز
[...]
بر دم تیغ کجت سر بنهم از خوشی
تا مگر از مکرمت دست بخونم کشی
بلبل اگر بر گلی نغمه سرا شد بباغ
روی تو گر بنگرد پیشه کند خامشی
دزد بود هوشیار در گذر کاروان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.