گنجور

 
مولانا

اتی‌النیروز مسرورالجنان

یحاکی لطفه لطف‌الجنان

بهار از پردهٔ غم جست بیرون

به کف بر، جام‌های شادمانی

سقوا من نهره روض‌الامالی

خذوا من خمره کاس‌الامانی

هوا شد معتدل، هنگام آنست

که می سوری خوری و کام رانی

فللاشجار اصناف المعالی

وللانوار انواع‌المعانی

درین دفتر بسی رمزست موزون

چه باشد گر تو زین رمزی بدانی؟

لئن ضیعت عمرا قبل هذا

تدارک ما مضی فی‌ذاالزمان

مران از گوش صوت ارغنون

مده از دست جام ارغوانی

لتغدوا روحک فی کل یوم

باصوات المثالث والمسانی

ازین خوش‌تر بهاری، دیر یابی

فرو مگذار این را تا توانی

 
 
 
دقیقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی

ولیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی

کسایی

به جام اندر تو پنداری روان است

و لیکن گر روان دانی روانی

به ماهی ماند ، آبستن به مریخ

بزاید ، چون فراز لب رسانی

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

شکفته شد گل از باد خزانی

تو در باد خزانی بی زیانی

همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل

چه چیزی مردمی یا بوستانی

ز بوی موی پیچان سنبلی تو

[...]

ابوالفضل بیهقی

دریغا میر بونصرا دریغا

که بس شادی ندیدی از جوانی‌

و لیکن راد مردان جهاندار

چو گل باشند کوته زندگانی‌

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه