گل سرخ دیدم شدم زعفرانی
یکی لعل دیدم شدم زر کانی
دلم چون ستاره شبی در نظاره
به هر برج میشد به چرخ معانی
چو در برج عشاق پا درنهاد او
سری کرد ماهی ز افلاک جانی
چو آن مه برآمد به چشمش درآمد
زمین درنگنجد از آن آسمانی
دلم پاره پاره بشد عشق باره
که هر پاره من دهد زو نشانی
چو از بامداد او سلامی بداد او
مرا از سلامش ابد شد جوانی
چو بر روی من دید آثار مجنون
ز رحمت بیامد بر من نهانی
بگفت ای فلانی چرا تو چنانی
چنین من از آنم که تو آن چنانی
چه سرها که داند چه درها فشاند
چه ملکی که راند کسی کش بخوانی
چه ماه و چه گردون چه برج و چه هامون
همه رمز آنست دریاب ار آنی
اگر شرح خواهی ببین شمس تبریز
چو او را ببینی تو او را بدانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق عاشقانه را به تصویر میکشد. شاعر به زیباییهای طبیعت و عشق اشاره میکند و تغییراتی را که عشق در دل او ایجاد کرده است، توصیف میکند. او میگوید که دیدن گل و لعل او را به عالمی دیگر میبرد و دلش مانند ستارهها در جستجوی معانی است. با ورود محبوب به زندگیاش، او به زندگی تازهای دست مییابد و با هر سلام او احساسی جوانانه پیدا میکند. شاعر از تاثیر عشق بر دلش میگوید و به زیبایی محبوبش اشاره میکند و در نهایت میگوید که اگر میخواهی حقیقت عشق را درک کنی، باید شمس تبریزی را ببینی.
هوش مصنوعی: در میانه راه، گلی سرخ را دیدم و به رنگ زعفران در آمدم. همچنین، وقتی لعل قرمز را مشاهده کردم، به زیبایی طلا مبدل شدم.
هوش مصنوعی: دل من مانند ستارهای است که در شب به تماشای هر برج و باروی زیبایی میپردازد و در آسمان معانی و مفاهیم گوناگون سیر میکند.
هوش مصنوعی: وقتی او به دنیای عشق قدم گذاشت، مانند ماهی که از آسمان پایین میآید، جان تازهای پیدا کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن ماه بر افراشته شد، در نگاهش زمین نمیتواند در برابر زیبایی آسمانیاش تاب بیاورد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق به شدت آزرده شده است و هر بخش از آن، نشانهای از آن عشق را در خود دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که او در صبح به من سلام کرد، آن سلام او باعث شد همیشه جوان بمانم.
هوش مصنوعی: زمانی که او بر چهرهام نشانههای دیوانگی را دید، به خاطر رحمتش به طور پنهانی به سوی من آمد.
هوش مصنوعی: گفت ای فلانی، چرا تو چنین هستی؟ من خودم هم به همین شکل هستم.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده که بسیاری از انسانها از آنچه در دل دارند و اتفاقاتی که در زندگیشان میافتد، بیخبرند. همچنین به این نکته پرداخته میشود که ممکن است فردی به مقام و موقعیتی برسد که دیگران از آن خبر ندارند و قدرت و سلطهاش به راحتی مورد غفلت قرار میگیرد. به نوعی در اینجا به ناشناخته بودن سرنوشت و تقدیر انسانها اشاره شده است.
هوش مصنوعی: چه ماهی که در آسمان میتابد و چه دنیایی که در حرکت است، چه برجهایی که سر به فلک میکشند و چه هامونی که در دل زمین قرار دارد، همه اینها نشانهها و رازهایی هستند که اگر خواستی، باید آنها را درک کنی.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی درباره شمس تبریز صحبت کنی، باید او را ببینی تا واقعیات او را درک کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.