تو خدای خویی تو صفات هویی
تو یکی نباشی تو هزارتویی
به یکی عنایت به یکی کفایت
ز غم و جنایت همه را بشویی
همه یاوه گشته همه قبله هشته
چه غمست کآخر همه را بجویی
همه چاره جویان ز تو پای کوبان
همه حمدگویان که خجسته رویی
تو مرا نگویی ز کدام باغی
تو مرا نگویی ز کدام کویی
همه شاه دوزی همه ماه سوزی
همه وای وایی همههای و هویی
تو اگر حبیبی چه عجب حبیبی
تو اگر عدویی چه عجب عدویی
ز حیات بشنو که حیات بخشی
ز نبات بشنو که نبات خویی
تو اگر ز مستی دل ما بخستی
دو سبو شکستی نه دو صد سبویی
تو سماع گوشی تو نشاط هوشی
نظر دو چشمی شکر گلویی
نه دلت گشادم که دگر نگویی
نه چو موت کردم که دگر نه مویی
کدوییست سرکه کدوییست باده
ترشی رها کن اگر آن کدویی
تو خموش آخر که رباب گشتی
که به تن چو چوبی که به دل چو مویی
تو چرا بکوشی جهت خموشی
که جهان نماند تو اگر نگویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.