گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

ای صنم گلزاری چند مرا آزاری

من چو کمین فلاحم تو دهیم سالاری

چند مرا بفریبی هر چه کنی می‌زیبی

چند به دل آموزی مغلطه و طراری

آن که از آن طراری باز بر او برشکنی

افتد و سودش نکند در دغلی هشیاری

ساده دلی ساز مرا سوی عدم تاز مرا

تا رهم از لطف فنا زین قرح و زین زاری

هر کی بگرید به یقین دیده بود گنج دفین

هر کی بخندد بود او در حجب ستاری

من که ز دور آمده‌ام با شر و شور آمده‌ام

بازبنگشاده‌ام این دان خبر سرباری

بار که بگشاده شود از پی سرمایه بود

مایه نداری تو ولی خایه خود می‌خاری

بس کن و بسیار مگو روی بدو آر بدو

مشتری گفت تو او سیر نه از بسیاری