بستگی این سماع هست ز بیگانهای
ز ارچلی جغد گشت حلقه چو ویرانهای
آنک بود همچو برف سرد کند وقت را
چون بگدازد چو سیل پست کند خانهای
غیر برونی بدست غیر درونی بتر
از سبب غیریست کندن دندانهای
باد خزانست غیر زرد کند باغ را
حبس کند در زمین خوبی هر دانهای
پیش تو خندد چو گل پای درآید چو خار
ریش نگه دار از آن دوسر چون شانهای
از سبب آنک بد در صف ترسندهای
گشت شکسته بسی لشکر مردانهای
خسرو تبریزیی شمس حق و دین که او
شمع همه جمعهاست من شده پروانهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی وابستگیهای انسانی و تاثیرات خارجی بر ما میپردازد. شاعر به طور نمادین به "سماع" اشاره میکند که تحت تاثیر یک عنصر بیگانه قرار دارد. او به تضادهای زندگی، مانند سرما و گرما، و تأثیرات منفی ناشی از عوامل خارجی اشاره میکند. همچنین، شاعر به زیباییها و زشتیها اشاره میکند و بیان میکند که چگونه شرایط مختلف میتواند بر روحیه و وجود انسان تاثیر بگذارد. در نهایت، به شخصیت "شمس" میپردازد که نماد نور و الهام در جمعهاست و شاعر به نوعی خود را به عنوان پروانهای میبیند که به سمت این نور جذب شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی از شادی و سرور اشاره دارد که به خاطر حضور یک فرد غریبه یا متفاوت ایجاد شده است. این حالت به اندازهای شدید است که فضای اطراف را به مانند ویرانهای تغییر میدهد. حضور این فرد خاص باعث میشود که شرایط عادی و معمولی به یک تجربه جدید و متفاوت تبدیل شود.
هوش مصنوعی: آن شخص همچون برف سرد است که زمان را به کندی سپری میکند و زمانی که ذوب شود، مانند سیلی، همه چیز را نابود میکند.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از بیرون به دست میآید، اگر با درون انسان همخوانی نداشته باشد، از هر دلیل دیگری بدتر است و ایجاد درد میکند؛ مثل کندن دندان که باعث آسیب بیشتری میشود.
هوش مصنوعی: باد خزان باعث میشود که باغ در زردی فرو برود و هر دانهای به خاطر بهار و زیباییهایش در زمین حبس شود.
هوش مصنوعی: وقتی تو حاضر هستی و لبخند میزنی، مانند گلی زیبا به نظر میرسد، اما زمانی که به مشکلی یا چالشی برخورد میکند، شبیه خاری دردناک خواهد شد. بنابراین، مانند یک شانه که دو سر دارد، باید هوشیار باشید و در برابر هر دو حالت توجه کنید.
هوش مصنوعی: به دلیل این که یک ترسنده در صف قرار گرفت، بسیاری از لشکریان مردانه شکست خوردند.
هوش مصنوعی: شمس تبریزی، که نماد حق و دیانت است، مانند شمعی است که همه جمعها را روشن میکند و من تبدیل به پروانهای شدم که به دور آن میچرخم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
قصر بود روح ما نی تل ویرانهای
همدم ما یار ما نی دم بیگانهای
بادیهای هایلست راه دل و کی رسد
جز که دل پردلی رستم مردانهای
نی دل خصم افکنی بل دل خویش افکنی
[...]
هر که جگرگوشه ای دارد و جانانه ای
در نظرش مصر دان هست چو ویرانه ای
خاصه که تو دل بری شنگِ جهانی که نیست
در صدفِ روزگار همچو تو دردانه ای
مطلعِ خورشید چیست رویِ تو دیدن صباح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.