گفت مرا آن طبیب: «رَو، تُرُشی خوردهای»
گفتم: «نی» گفت: «نک، رنگ تُرُش کردهای
دل چو سیاهی دهد، رنگْ گواهی دهد
عکس برون میزند، گرچه تو در پردهای
خاک تو گر آب خوش یابد چون روضهایست
ور خورد او آب شور شوره برآوردهای
سبز شوند از بهار زرد شوند از خزان
گر نه خزان دیدهای پس ز چه رو زردهای»
گفتمش: «ای غیبدان، از تو چه دارم نهان؟
پرورشِ جان تویی، جان چو تو پروردهای
کیست که زنده کند، آنکه تو اش کشتهای؟
کیست که گرمش کند، چون تو اش افسردهای»
شربت صحت فرست هم ز شرابات خاص
زانک تو جوشیدهای زانک تو افشردهای
داد شراب خطیر، گفت: «هلا، این بگیر
شاد شو ار پُرغمی، زنده شو ار مردهای
چشمه بجوشد ز تو چون ارَس از خارهای
نور بتابد ز تو، گرچه سیهچردهای
خضْرْبقایی شوی، گر عَرَض فانیی
شادی دلها شوی، گرچه دلآزردهای»
کی بشود این وجود پاک ز بیگانگان
تا نرسد خلعتی دولت صدمردهای
گفت درختی به باد: «چند وَزی؟» باد گفت:
«بادْ بهاری کند گرچه تو پژمردهای»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر گفتگوئی است میان شاعر و طبیب که به مسائل وجود، قضا و قدر و تحولات روحی اشاره دارد. شاعر در پاسخ به طبیب که او را ترشرو خطاب میکند، بیان میکند که دل او همچنان سیاه و ناامید است، و اگرچه ظاهرش نادرست است، درونش حقیقتی وجود دارد. او به طبیب میگوید که تو جانش را پرورش میدهی و میپرسد که چه کسی میتواند یک کشته را زنده کند. در ادامه، طبیب از شراب و شربت صحبت میکند و میگوید این نوشیدنیها سبب شادی و زندگی دوباره خواهند شد. شاعر به قدرت درختی در باد اشاره میکند که در فصل بهار شکوفا میشود، حتی اگر در فصل خزان پژمرده باشد. کل شعر به تحولات روحی، امید به زندگی و تأثیرات محیطی بر وجود انسان میپردازد.
هوش مصنوعی: یکی از پزشکان به من گفت: «برو، تو ترشی خوردهای!» من پاسخ دادم: «نه، اینطور نیست.» او گفت: «اما نگاه کن، چقدر رنگت شبیه ترشها شده است.»
هوش مصنوعی: اگر دل انسان تاریک باشد، نشانههایی از آن در بیرون ظاهر میشود، حتی اگر فرد در پوشش و پردهای پنهان باشد.
هوش مصنوعی: اگر خاک تو آب شیرینی بخورد، مثل باغی سرسبز و زیبا میشود، اما اگر آب شور بگیرد، باعث میشود که شوری و تلخی به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: اگر درختان در بهار سبز میشوند و در خزان زرد میشوند، تو که خزان را تجربه نکردهای، چرا زردی؟
هوش مصنوعی: به او گفتم: «ای کسی که به اسرار پنهان آگاهی، چه چیزی را از تو پنهان دارم؟ تو پرورشدهندهام هستی و وقتی جانم را چون تو پرورش دادهام، قیمتیترین چیز را دارم.»
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند جان کسی را که تو کشتهای، دوباره زنده کند؟ و چه کسی میتواند دل او را گرم کند، در حالی که تو آن را افسرده کردهای؟
هوش مصنوعی: شربت سلامتی را برایت بفرست، همانند نوشیدنیهای خاص، زیرا تو از آن جوشیدهای و از آن فشرده شدهای.
هوش مصنوعی: شراب گرانبها را به من داد و گفت: «بیا، این را بگیر و شاد شو، اگر غمگینی، زنده شو حتی اگر مردهای.»
هوش مصنوعی: چشمهای از وجود تو میجوشد و نور از تو میتابد، حتی اگر چهرهات تیره باشد.
هوش مصنوعی: اگر مانند گیاه خضربقایی شوی، میتوانی خوشی دلها را به ارمغان بیاوری، حتی اگر خودت غمگین باشی.
هوش مصنوعی: کی میشود که این وجود خالص و پاک از بیگانگان دور شود تا به لباس و مقام شایستهای دست یابد؟
هوش مصنوعی: درختی از باد پرسید: «چقدر بهاری هستی؟» باد پاسخ داد: «هرچند تو پژمردهای، من بهاریام.»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دل من بردهای قصد جفا کردهای
نی بر من بودهای نی غم من خوردهای
هست به نزدیک خلق جرم من و تو پدید
من رخ تو دیدهام تو دل من بردهای
ای ز من دلشده بیگنهی سر متاب
[...]
شیردلا صد هزار شیردلی کردهای
در کرم از آفتاب نیز سبق بردهای
چشم ببند و بکن بار دگر رحمتی
بشکن سوگند را گر به خدا خوردهای
بنگر کاین دشمنان دست زنان گشتهاند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.