هر روز بامداد درآید یکی پری
بیرون کشد مرا که ز من جان کجا بری
گر عاشقی نیابی مانند من بتی
ور تاجری کجاست چو من گرم مشتری
ور عارفی حقیقت معروف جان منم
ور کاهلی چنان شوی از من که برپری
ور حس فاسدی دهمت نور مصطفی
ور مس کاسدی کنمت زر جعفری
محتاج روی مایی گر پشت عالمی
محتاج آفتابی گر صبح انوری
از بر و بحر بگذر و بر کوه قاف رو
بر خشک و بر تری منشین زین دو برتری
ای دل اگر دلی دل از آن یار درمدزد
وی سر اگر سری مکن این سجده سرسری
چون اسب میگریزی و من بر توام سوار
مگریز از او که بر تو بود کان بود خری
صد حیله گر تراشی و صد شهر اگر روی
قربان عید خنجر الله اکبری
خاموش اگر چه بحر دهد در بیدریغ
لیکن مباح نیست که من رام یشتری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف احساسات عاشقانه و جستجوی حقیقت پرداخته است. شاعر درباره پری (حالت دلربایی) صحبت میکند که هر روز او را به سوی عشق و زیبایی میکشاند. او به دیگران میگوید که اگر عاشق نیستند، مانند او بتی را نخواهند یافت و اگر تاجری هستند، مثل او در جستجوی طلا نخواهند بود. شاعر خود را حقیقت و جانی معرفی میکند که میتواند نور و روشنایی را به دیگران ببخشد.
او به دلی میگوید که باید از محبوبش دزدی کند و به عنوان سوار بر اسب، از کسی که او را سوار کرده فرار نکند. شاعر تأکید میکند که نمیتوان به سادگی از عشق و حقیقت گذشت و حتی اگر در عین خاموشی، دریا بیدریغ باشد، او را نمیتوان رام کرد. در کل، شعر دعوت به جستجوی عشق و حقیقت در زندگی است.
هوش مصنوعی: هر روز صبح یک پری از خواب برمیخیزد و مرا به سوی خود میکشاند و از من میپرسد که جانم کجا رفته است.
هوش مصنوعی: اگر کسی را همچون من عاشق پیدا نکنی، و اگر تاجری هم وجود دارد که به اندازۀ من در جستجوی خریدار باشد، او هم باید خیلی تلاش کند.
هوش مصنوعی: اگر عارفی به حقیقت من آگاه باشد، جان من را درک میکند؛ اما اگر به سستی و تنبلی دچار شوی، بهاندازه پر پرندگان از من دور خواهی شد.
هوش مصنوعی: اگر حسی ناپسند به تو بدهم، نور پیامبر (مصطفی) را به تو میدهم و اگر مانند مس بیارزش باشی، تو را به زر جعفری تبدیل میکنم.
هوش مصنوعی: اگر انسان به چهره زیبای تو نیازمند باشد، حتی اگر دنیا را در اختیار داشته باشد، باز هم به نور تو احتیاج دارد. مانند اینکه در دل تاریکی صبح به روشنی خورشید نیاز است.
هوش مصنوعی: از زمین و دریا بگذر و به قله کوه قاف برو. بر روی خشکی و آب نایست که این دو برتری دارند.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر دلی از یار به تو دل برباید، نکن سر به سجده و به سبکی به او احترام نگذار.
هوش مصنوعی: تو مانند اسبی میگریزی و من بر تو سوار هستم. از کسی که بر تو سوار است نگریز، زیرا او کسی است که شایسته تو نیست.
هوش مصنوعی: هرچه ترفند و دسیسه بسازی و هرچند شهر را دور کنی، به خاطر اینکه من قربانی عید قربانی هستم، این کارها بیفایده است.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است سکوت مثل دریا بینهایت باشد، اما این درست نیست که من مثل اسب رام بشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
[...]
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.