چون روی آتشین را یک دم تو مینپوشی
ای دوست چند جوشم گویی که چند جوشی
این جان و عقل مسکین کی یابد از تو تسکین
زین سان که تو نهادی قانون می فروشی
سرنای جان ما را در می دمی تو دم دم
نی را چه جرم باشد چون تو همیخروشی
روپوش برنتابد گر تاب روی این است
پنهان نگردد این رو گر صد هزار پوشی
بر گرد شید گردی ای جان عشق ساده
یا نیک سرخ چشمی یا خود سیاه گوشی
گر ز آنک عقل داری دیوانه چون نگشتی
ور نه از اصل عشقی با عشق چند کوشی
اجزای خویش دیدم اندر حضور خامش
بس نعرهها شنیدم در زیر هر خموشی
گفتم به شمس تبریز کاین خامشان کیانند
گفتا چو وقت آید تو نیز هم نپوشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر به دوست خود میگوید که چرا روی زیبا و جذابش را پنهان نمیکند، در حالی که او به شدت در تلاش است. او از جان و عقل خود مینالد و میپرسد که چگونه میتواند از این حال رهایی یابد. شاعر به تاثیر عمیق عشق اشاره میکند و بیان میکند که اگرچه ممکن است تلاش کند تا خود را پنهان کند، اما حقیقتی که در عشق وجود دارد، قابل پنهان شدن نیست. همچنین، او به دیوانگی ناشی از عشق و درد خاموشی وجود خود اشاره میکند و از شمس تبریز میپرسد که چه کسانی این خاموشان هستند و او پاسخ میدهد که وقتی زمانش برسد، خود نیز پنهان نخواهد ماند. در نهایت، شاعری است که در جستجوی حقیقت عشق و زیباییهای آن است.
هوش مصنوعی: ای دوست، هر وقت که تو چهرهی آتشین من را برای لحظهای نمیپوشانی، پس چه جای شکایت است که من چقدر داغ و پرشورم!
هوش مصنوعی: این دل و عقل ضعیف چه زمانی میتواند از تو آرامش بگیرد، در حالی که تو قانونی برای فروش میگذاری؟
هوش مصنوعی: تو با دمیدن در سرنای جان ما، صدای دلانگیزی را ایجاد میکنی. حالا چرا باید موجب گناهی بشویم، زمانی که خود تو هم در حال نواختن و سرودی هستی؟
هوش مصنوعی: اگر روی زیبای تو نمایان باشد، هیچچیزی نمیتواند آن را بپوشاند. حتی اگر صد هزار چیز هم بر روی آن بگذاریم، باز هم پنهان نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ای جان! به دور من بچرخ، چه تو عشق سادهای یا با چشمان نیکو و سرخ، یا با گوشی که سیاه است.
هوش مصنوعی: اگر عقل داری، چرا مانند دیوانهها رفتار نمیکنی؟ و اگر عشق واقعی را نمیشناسی، چقدر میخواهی با عشقهای سطحی درگیر شوی؟
هوش مصنوعی: در حضور سکوت، اجزای وجود خود را مشاهده کردم و صدای نالهها و فریادها را در زیر این سکوت شنیدم.
هوش مصنوعی: به شمس تبریز گفتم که این افراد خام و نادان چه کسانی هستند، او پاسخ داد که وقتی زمان مناسب فرا برسد، تو نیز از حقایق پنهان نخواهی ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
این را اگر ننوشی در مرحمت نکوشی
ترجیع هدیه آرم باشد کزان بجوشی
ای نازنین شمایل آشوب عقل وهوشی
از مشک زلف عطار از لب شکرفروشی
هنگام رزم ای ترک مژگان وزلف داری
خنجر به کف چه گیری بر تن زره چه پوشی
از شوق دیدنت ما سر تا به پا چوچشمیم
[...]
دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی
بار لبو نهاده پشت دراز گوشی
می گفت گرم و داغ است شیرین لبوی قندی
وافکند از این ترانه اندر جهان خروشی
طفلان پی چغندر باجهد و سرعت اندر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.