دی عهد و توبه کردی امروز درشکستی
دی بحر تلخ بودی امروز گوهرستی
دی بایزید بودی و اندر مزید بودی
و امروز در خرابی دردی فروش و مستی
دردی بنوش ای جان بسکل ز هوش ای جان
ازرق مپوش ای جان تا که صنم پرستی
امروز بس خرابی هم جام آفتابی
نی کدخدای ماهی نی شوهر مهستی
افزونی از مساکن بیرونی از معادن
آن نیستی ولیکن هستی چنانک هستی
یک گوشه بسته بودی زان گوشه خسته بودی
آن بسته را گشودی رستی تمام رستی
حیوان سوار نبود جز بهر کار نبود
حیوان نهای تو حیی جستی ز کار جستی
تو پیک آسمانی چون ماه کی توانی
تا تو سوار پایی تا تو به دست شستی
خامش مده نشانی گرچه ز هر بیانی
شد مرهم جهانی هر خستهای که خستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تغییرات و تحولات در زندگی انسان اشاره دارد. شاعر از حالتی به حالت دیگر انتقال مییابد؛ از ناراحتی و تلخی به وضعیت مثبتی که در آن جاودانهگی و زیبایی را تجربه میکند. او به خود یادآوری میکند که اگرچه در گذشته در شرایط سخت و دردناک بوده، اما اکنون در حال رهایی و بهبود است. شاعر همچنین به قدرت بالای انسان اشاره دارد که میتواند از محدودیتها و مشکلات رهایی یابد و به دنیای جدید و پر از احتمالها وارد شود. در نهایت، دعوت به آرامش و سکوت، بهعنوان راهی برای یافتن درونیات و آرامش روحی در آخرین بیت مطرح شده است.
هوش مصنوعی: دیروز عهد و پیمان شکستی و امروز در حال شکست هستی. دیروز تلخی و سختی را تجربه میکردی و امروز به ارزش و گوهر تبدیل شدهای.
هوش مصنوعی: دیروز در اوج کمال و هدایت بودی و امروز در حال خراب شدن و فراق به سر میبری، در حالتی که دردی را تحمل میکنی و مستی زندگی را تجربه میکنی.
هوش مصنوعی: ای جان، از این درد شراب بنوش و از خود بیخود شو. رنگ آبی را مپوش، تا زمانی که عاشق معشوق شوی.
هوش مصنوعی: امروز روزی است که همه چیز در هم ریخته و نابسامان است؛ نه کسی که بتواند مانند خورشید روشنایی بخشد و نه کسی که مقام و رهبری داشته باشد. همه چیز در آشفتگی است و آرامش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تجربه و زندگی ما تحت تأثیر شرایط و محیطهای بیرونی نیست، بلکه وجود ما از عمق وجود خودمان شکل میگیرد. به عبارت دیگر، ما با وجودی که ظاهراً تحت تأثیر عوامل خارجی هستیم، در واقع خودمان را از درون میسازیم و وجود حقیقیامان از درون سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: در یک گوشه محبوس بودی و از آن وضعیت خسته شده بودی. وقتی آن راه بسته را باز کردی، به طور کامل آزاد شدی.
هوش مصنوعی: تنها حیواناتی که در کار و خدمت به انسان هستند، سوار میشوند. تو هم که حیوان نیستی، پس از کار و تلاش فرار کردی.
هوش مصنوعی: تو همچون ماهی که در آسمان میدرخشد، چگونه میتوانی بر زمین برآیی و به کارهای عادی دست بزنی؟
هوش مصنوعی: اگرچه بیان کردن دردها میتواند تسکینی برای خستگان باشد، اما در سکوت نیز میتوان نشانهای از آن یافت. پس نباید از ابراز احساسات غافل شد، چرا که هر کس که خسته است، به آرامش و مرهمی نیاز دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریا دلا تو آنی، کز فیض طبع روشن
گرد سواد شبهت، از روی دین بشستی
پیشت نهاد گردون، هر ارزو که کردی
زان پیشتر که گفتی، زان بیشتر که جستی
در نوبت بزرگی، هر چند چون فذلک
[...]
ای آنک امام عشقی تکبیر کن که مستی
دو دست را برافشان بیزار شو ز هستی
موقوف وقت بودی تعجیل مینمودی
وقت نماز آمد برجه چرا نشستی
بر بوی قبله حق صد قبله میتراشی
[...]
ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
وان گه برو که رستی از نیستی و هستی
گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو
هر قبلهای که بینی بهتر ز خودپرستی
با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش
[...]
نامحرمان بسازید با جاهلی و پستی!
ای کوته آستینان تا کی دراز دستی
با خارجی مگوئید حرف خروج قائم
بگذار تا بمیرد در عین خودپرستی
قدر امام بشناس ورنه جهان سرآید
[...]
رهبر باوست هر نقش از کارگاه هستی
آغاز حق پرستیست انجام بتپرستی
قانع بقطرهای چند از بهر بینیازی
همچون صدف نداریم پروای تنگدستی
هر مشت خاک از این دیر گاهی سبوست گه خم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.