اندرآ در خانه یارا ساعتی
تازه کن این جان ما را ساعتی
این حریفان را بخندان لحظهای
مجلس ما را بیارا ساعتی
تا ببیند آسمان در نیم شب
آفتاب آشکارا ساعتی
تا ز قونیه بتابد نور عشق
تا سمرقند و بخارا ساعتی
روز کن شب را به یک دم همچو صبح
بی درنگ و بیمدارا ساعتی
تا ز سینه برزند آن آفتاب
همچو آب از سنگ خارا ساعتی
تا ز دارالملک دل برهم زند
ملک نوشروان و دارا ساعتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از یار خود میخواهد که به خانهاش بیاید و لحظهای زندگی و شادی را به او و مهمانان ببخشد. او آرزو میکند که آسمان در نیمه شب روشن شود و نور عشق از قونیه به سمرقند و بخارا بتابد. شاعر desires میکند که شب به صبح بدل شود و دلها را شاد کند، همچنین بر اهمیت عشق و زیبایی زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: وارد خانه دوست شو و کمی به این روح ما جان تازهای ببخش.
هوش مصنوعی: این رقبا را در لحظهای سرگرم کن و مجلس ما را برای ساعتی زیبا کن.
هوش مصنوعی: برای مدتی، در نیمه شب، آسمان به وضوح آفتاب را میبیند.
هوش مصنوعی: عشق از قونیه روشنایی میافشاند، بهطوری که سمرقند و بخارا نیز برای مدتی تحت تاثیر آن قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: روز را به یک لحظه مانند صبح باش بدون هیچ تأخیر و ملاحظهای.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن آفتاب از دل انسان بدرخشد مانند آب که از سنگ سخت جسته و جاری میشود، لحظهای آرام نمیگیرد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که شاهان بزرگ مانند نوشروان و دارا در کاخ خود باشند، دل نمیتوانند آرام بگیرند و همیشه در فکر عمل و کارهای خود هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.