باوفا یارا جفا آموختی
این جفا را از کجا آموختی
کو وفاهای لطیفت کز نخست
در شکار جان ما آموختی
هر کجا زشتی جفاکاری رسید
خوبیش دادی وفا آموختی
ای دل از عالم چنین بیگانگی
هم ز یار آشنا آموختی
جانت گر خواهد صنم گویی بلی
این بلی را زان بلا آموختی
عشق را گفتم فروخوردی مرا
این مگر از اژدها آموختی
آن عصای موسی اژدرها بخورد
تو مگر هم زان عصا آموختی
ای دل ار از غمزهاش خسته شدی
از لبش آخر دوا آموختی
شکر هشتی و شکایت میکنی
از یکی باری خطا آموختی
زان شکرخانه مگو الا که شکر
آن چنان کز انبیا آموختی
این صفا را از گله تیره مکن
کاین صفا از مصطفی آموختی
هر چه خلق آموختت زان لب ببند
جمله آن شو کز خدا آموختی
عاشقا از شمس تبریزی چو ابر
سوختی لیکن ضیا آموختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره وفا و جفا در روابط عاشقانه است و شاعر به معشوق خود نکتههایی را گوشزد میکند. او از وفاهای لطیف که در آغاز عشق وجود داشت سخن میگوید و میپرسد که این جفاها را از کجا آموخته است. شاعر به دلباختگی و زحمات عاشقانه اشاره کرده و نشان میدهد که عشق میتواند هم درد و هم شفا به ارمغان بیاورد. همچنین، او به آموزههای معنوی و الهی اشاره میکند و میگوید که صفا و وفا را باید از وجود پیامبران و افرادی چون شمس تبریزی آموخت. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که عشق، تجربهای پیچیده و آموزنده است که در آن نباید از مشکلات و زشتیها غافل شد.
هوش مصنوعی: دوست وفادار، تو جفایی را به من آموختی، این ستم و بیوفایی را از کجا یاد گرفتهای؟
هوش مصنوعی: کجا هستند وفاهای نازنین تو که از آغاز، به ما درس شکار دل را آموختی؟
هوش مصنوعی: هر جا که ظلم و زشتی وجود داشت، شما خوبی را نشان دادی و وفاداری را آموختی.
هوش مصنوعی: ای دل، تو هم از این دنیای بیارتباطی یاد گرفتهای، حتی از دوست آشنای خود.
هوش مصنوعی: اگر جانت مشتاق آن معشوق است، باید بگویی "بله"، چون این "بله" را از آن گرفتاری آموختهای.
هوش مصنوعی: به عشق گفتم که مرا بلعیدی، آیا این کار را از اژدها یاد گرفتی؟
هوش مصنوعی: عصای موسی که به شکل مار درآمد، تو هم باید از آن عصا درس بیاموزی و مهارتهای آن را فرا بگیری.
هوش مصنوعی: ای دل، اگر از نگاه معشوق خسته شدهای، از لبان او در نهایت، راه چارهای یاد گرفتهای.
هوش مصنوعی: تو در حالیکه از لطف و خوبی دیگران برخوردار هستی و شکرگزار نیستی، در عوض از یک اشتباه کوچک او گلایه میکنی.
هوش مصنوعی: از آن شیرینیفروشی چیزی مگو، مگر اینکه شیرینیای که از پیامبران آموختی، آنچنان است.
هوش مصنوعی: این آرامش و پاکی را از جمع خودت بگیر، زیرا این صفا و خیریت را از پیامبر آموختی.
هوش مصنوعی: هر آنچه را که مردم به تو آموختهاند، فراموش کن و تنها به دانستههای خداوندی خود تکیه کن.
هوش مصنوعی: ای عاشقان، شمس تبریزی مانند ابر در آتش سوخته است، اما از او نور و روشنایی را آموختهاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.