به دغل کی بگزیند دل یارم یاری
کی فریبد شه طرار مرا طراری
کی میان من و آن یار بگنجد مویی
کی در آن گلشن و گلزار بخسپد ماری
عنکبوتی بتند پرده اغیار شود
همچو صدیق و محمد من و او در غاری
گل صدبرگ ز رشک رخ او جامه درید
حال گل چونک چنین است چه باشد خاری
هم بگویم دو سه بیتی که ندانی سر و پاش
لیک بهر دل من ریش بجنبان کآری
بس طبیب است که هشیار کند مجنون را
وین طبیبم نهلد در دو جهان هشیاری
آفتاب رخ او را حشم تیغ زنیم
که نخواهیم به جز دیدن او ادراری
ما چو خورشیدپرستیم بر این بام رویم
تا نپوشد رخ خورشید ز ما دیواری
کیست خورشید بگو شمس حق تبریزی
که نگنجد صفتش در صحف گفتاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و دلدادگی و زیبایی معشوق اشاره دارد. شاعر از چالشها و دشواریهایی که در راه عشق وجود دارد، میگوید و بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند مانع از ابراز عشق او شود. او به زیبایی معشوقش میافتد و حتی اگر به مشکلاتی برخورد کند، همچنان به دلدادگیاش ادامه میدهد. همچنین، شاعر به روشنایی و نور معشوقش اشاره میکند که برای او همچون خورشیدی است که نمیتواند از او دور شود. در نهایت، شاعر با اشاره به شخص خاصی به نام "شمس تبریزی"، عشق و عرفان خود را عمیقتر میکند و ابراز میدارد که وصف او فراتر از کلمات است.
هوش مصنوعی: دل یارم به کسی که فریبکار است دلبستگی ندارد، چرا که معشوق من به راحتی نمیتواند فریبی به من بدهد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمیتواند میان من و آن معشوق قرار بگیرد، حتی یک تار موی او. چون در آن باغ پر از گل، حتی یک مار هم نمیتواند پنهان شود.
هوش مصنوعی: عنکبوتی که پرده ای از مردان بیخبر میتند، مانند صدیق و محمد، من و او در غاری هستیم.
هوش مصنوعی: گل صدبرگ به خاطر زیبایی چهره او آنقدر غبطه خورد که لباس خود را پاره کرد. حالا که گل اینگونه است، درد و غم خاری چه اهمیتی دارد؟
هوش مصنوعی: میخواهم چند بیت بگویم که تو مفهومشان را نمیدانی، اما برای دل من همین که تو سر و صورتت را تکان بدهی کافی است.
هوش مصنوعی: بسیاری از پزشکان وجود دارند که میتوانند مجنون را به آرامش برسانند، اما من آن طبیبی هستم که در این دو جهان، هشیاری را در وجود خودم بیدار میکنم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و درخشش چهرهاش، میخواهیم با شجاعت به مقابله با مشکلات برویم و جز دیدن او تمایلی به چیز دیگری نداریم.
هوش مصنوعی: ما مانند کسانی که به پرستش خورشید میپردازند، بر این بام میرویم تا هیچ دیواری نتواند چهره خورشید را از ما بپوشاند.
هوش مصنوعی: کیست این خورشید که نامش شمس تبریزی است، که هیچ وصف و توصیفی نمیتواند جایگاه او را در کلمات بگنجاند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من خواهی و اندوه دل من نبری
اینْت بیرحمی و بیمهری و بیدادگری
تو بر آنی که دل من ببری دل ندهی
من بدین پرده نیم، گر تو بدین پرده دری
غم تو چند خورم و انده تو چند برم
[...]
چون به هم کردی بسیار بنفشهٔ طبری
باز برگرد به بستان در چون کبک دری
تا کجا بیش بود نرگس خوشبوی طری
که به چشم تو چنان آید، چون درنگری
آلت کشتن داری صنما غمزه و کارد
زین دو ناکشته ز دستت نرهد جانوری
تو مرا جانی و چون با تو بوم جانوری
زنده گردم که ز دیدار تو یابم نظری
می بترسم که مرا روزی بکشی تو از آنک
[...]
گشت تابنده ز گردون معالی قَمَری
گشت تابنده ز دریای معانی گهری
سال تو فرخ و فرخنده شد از شادی آنک
ملکالعرش عطا داد ملک را پسری
ملک باغ است و در آن باغ ملک سنجر هست
[...]
شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری
آنچنان کز دل عقل شدم جمله بری
خوشدلی شوخی چون شاخک نرگس در باغ
از در آنکه شب و روز درو در نگری
گرمی و تری در طبع هلاک شکرست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.