به خدا کسی نجنبد چو تو تن زنی نجنبی
که پیالههاست مردم تو شراب بخش خنبی
هله خواجه خاک او شو چو سوار شد به میدان
سر اسب را مگردان که تو سر نهای تو سنبی
که در آن زمان سری تو که تو خویش دنب دانی
چو تو را سری هوس شد تو یقین بدانک دنبی
ز جهان گریز و وابر تو ز طاق و از طرنبش
چو ز خویش طاق گشتی ز چه بسته طرنبی
تو بدان خدای بنگر که صد اعتقاد بخشد
ز چه سنی است مروی ز چه رافضی است قنبی
بفرست سوی بینش همه نطق را و تن را
که تو را یکی نظر به که همیشه می غرنبی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.