ای دهان آلوده جانی از کجا می خوردهای
و آن طرف کاین باده بودت از کجا ره بردهای
با کدامین چشم تو از ظلمتی بگذشتهای
با کدامین پای راه بیرهی بسپردهای
با کدامین دست بردی حادثات دهر را
از جمال دلربایی آینه بستردهای
نی هزاران بار خون خویشتن را ریختی
نی هزاران بار تو در زندگی خود مردهای
نی هزاران بار اندر کورههای امتحان
درگدازیدی چو مس و همچو مس بفسردهای
نی تو بر دریای آتش بال و پر را سوختی
نی تو بر پشت فلک پاهای خود افشردهای
چون از این ره هیچ گردی نیست بر نعلین تو
از ورای این همه تو چونک اهل پردهای
چشم بگشا سوی ما آخر جوابی بازگو
کز درون بحر دانش صافیی نی دردهای
گفت جانم کز عنایتهای مخدوم زمان
صدر شمس الدین تبریزی تو ره گم کردهای
گر یکی غمزه رساند مر تو را ای سنگ دل
از ورای این نشانها که به گفت آوردهای
بی علاج و حیلهها گر سنگ باشی در زمان
گوهری گردی از آن جنسی که تو نشمردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی سوالات و چالشهای وجودی انسان میپردازد. شاعر از فردی میپرسد که چگونه به این مراحل و تجربیات زندگی رسیده است و از کجا منابع الهام و قدرت خود را کسب کرده است. او به توصیف سختیها و دشواریهایی میپردازد که انسان در زندگی متحمل شده، از جمله آزمایشهای مکرر و چالشهای سخت. شاعر به شخص یادآوری میکند که با وجود این همه تجربه و تلاش، هنوز هم هیچ نشانهای از رشد و تغییر در او دیده نمیشود و او در حقیقت در پردهای قرار دارد که باعث میشود ببیند و بفهمد. در نهایت، شاعر از او میخواهد که چشم خود را باز کند و به درون خود نگاهی بیندازد، زیرا احتمال دارد در درونش گهر و ارزشهای بزرگی نهفته باشد که خود از آن بیخبر است.
هوش مصنوعی: ای زبان و دهان ناپاک، از کجا تغذیه میکنی و این نوشیدنی که تو را تسخیر کرده، از کجا به دست آوردهای؟
هوش مصنوعی: به چه شکلی توانستهای از تاریکی عبور کنی و با چه پایهایی به راهی بیهدف قدم گذاشتهای؟
هوش مصنوعی: با کدام دست، اتفاقات زمانه را از زیبایی چهرهات دور کردهای؟
هوش مصنوعی: تو بارها و بارها در زندگیات سختیها را تحمل کردهای و انگار که بارها از نو آغاز کردهای، مانند اینکه جانت را فدای دشواریها کردهای.
هوش مصنوعی: تو در تلاشهای فراوان و امتحانهای سخت مانند مسی ذوب شده، بارها آزمایش شدهای و در نهایت مانند مس، فرسوده و ضعیف گشتهای.
هوش مصنوعی: تو نه تنها بر آتش پرواز کردی و بال و پر خود را سوزاندی، بلکه بر آسمان نیز پاهایت را بهسختی میفشاری.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو به مشغلهها و حواشی زندگی اهمیت نمیدهی و از آنها دوری میکنی. در واقع، چون تو فردی متعالی و اهل باطن هستی، هیچ کثیفی یا آلایشی به تو نمیچسبد و از صافی و پاکی برخورداری.
هوش مصنوعی: چشمهایت را به سمت ما باز کن و در نهایت یک پاسخ به ما بده. از عمق دریاچهی دانش، چیزی خالص و روشن را به ما نرساندهای.
هوش مصنوعی: گفت جانم که به خاطر لطفها و محبتهای کسی که در زمان خود، بزرگ و مورد احترام است، تو راه خود را در زندگی گم کردهای.
هوش مصنوعی: اگر کسی با یک نگاه زیبا و دلنشین تو را جذب کند، ای دل سنگی، از میان این نشانهها که به زبان آوردهای، چه بسا تجربههای دیگری نیز فراتر از این وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگر بیدرمان و بدون تدبیر باشی، ممکن است در گذر زمان به ارزش و زیبایی یادگاری بینظیر تبدیل شوی، شبیه سنگی که به مرور زمان به یک گوهر باارزش تبدیل میشود، حتی اگر خودت متوجه ارزش وجودیات نباشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من کیم باری که نامم بر زبان آوردهای
یا به نوک کلک در تصنیف نامم بردهای
مردمان گویند از می توبه تا کی کردهای
باز لعبت بازی دیگر برون آوردهای
با که بر هم بستهای این نقش و این شَین از کجاست
نذر تا کی کردهای سوگند تا کی خوردهای
گه مقصّروار در بحث مراتب ماندهای
[...]
تا سودا شب نقاب صبح صادق کردهای
روز را در دامن مشکین شب پروردهای
ای بسا شبها که با مهرت به روز آوردهام
تا تو بر رغم دلم یک شب به روز آوردهای
از بخاری چشمه خورشید را آشفتهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.