دلا در روزه مهمان خدایی
طعام آسمانی را سرایی
در این مه چون در دوزخ ببندی
هزاران در ز جنت برگشایی
نخواهد ماند این یخ زود بفروش
بیاموز از خدا این کدخدایی
برون کن خرقه کان زین چار رقعهست
ترابی آتشی آبی هوایی
برهنه کن تو جزو جان و بنما
ز خرقه گر به کل بیرون نیایی
بیامد جان که عذر عشق خواهد
که عفوم کن که جان عذرهایی
در این مه عذر ما بپذیر ای عشق
خطا کردیم ای ترک خطایی
به خنده گوید او دستت گرفتم
که میدانم که بس بیدست و پایی
تو را پرهیز فرمودم طبیبم
که تو رنجور این خوف و رجایی
بکن پرهیز تا شربت بسازم
که تا دور ابد باخود نیایی
خمش کردم که شرحش عشق گوید
که گفت او است جان را جان فزایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ارتباط میان روح و عشق الهی میپردازد و بیان میکند که در روزه و عبادت، انسان مهمان خداست و میتواند از نعمتهای آسمانی بهرهمند شود. شاعر به عذرخواهی از عشق و معشوق میپردازد و تأکید میکند که باید خود را از قید و بندهای دنیوی آزاد کند تا به عشق حقیقی برسد. او خواستار پذیرش عذرهایش است و عشق را به عنوان درمان روح و جان میداند. به طور کلی، شعر به جستجوی عشق و حقیقت در پس خودشناسی و تصفیه روح اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای دل، در روزه مهمان خدا هستی و طعام آسمانی را فراهم کن.
هوش مصنوعی: در این مکان تاریک و پر از مشکلات، اگر هزار در را به سوی جهنم ببندی، به جای آن، درهایی به سوی بهشت باز خواهد شد.
هوش مصنوعی: این یخ به زودی ذوب میشود، پس آن را سریع بفروش. از رفتار خداوند یاد بگیر که چگونه در مدیریت و رهبری عمل کند.
هوش مصنوعی: پیراهن زاهدی را که تنها جنبه ظاهری دارد و به درد نمیخورد، کنار بگذار. به جای آن، به شعلهای آتشین و معانی عمیق فکر کن.
هوش مصنوعی: خود را از هر گونه پوشش و ظاهرسازی خالی کن و به حقیقت وجود خود اشاره کن؛ اگر از هر آنچه که نمایانگر هویت ظاهری توست، فراتر نروی، هرگز به حقیقت نخواهی رسید.
هوش مصنوعی: یک نفر به معشوقش میگوید که جانش را به خاطر عشق میطلبد و از او میخواهد که عذرش را بپذیرد. او به صورت استعاری بیان میکند که جانش به خاطر عشق به او، عذرها و دلایل مختلفی دارد.
هوش مصنوعی: ای عشق، در این شرایط غبارآلود، از تو خواهش میکنیم که ما را ببخشی. ما اشتباهی کردهایم، اما تو نیز میدانی که ما خطایی نداریم.
هوش مصنوعی: او با خنده میگوید که دستت را گرفتم چون میدانم که بدون کمک من نمیتوانی حرکت کنی.
هوش مصنوعی: من به تو هشدار دادم ای طبیب که تو به خاطر این ترس و امید دچار آسیب شدهای.
هوش مصنوعی: از مصرف برخی چیزها خودداری کن تا بتوانم برایت نوشیدنی تهیه کنم که تو را تا ابد از خود دور نکند.
هوش مصنوعی: سکوت کردم زیرا عشق خودش دربارهاش سخن میگوید، زیرا اوست که جان را زنده و پرانرژی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدو زیباست ملک و پادشایی
که هرگز ناید از ملکش جدایی
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی به روی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
نصیر دین که چشم پادشائی
نبیند چون تو فرخ کدخدائی
جهان را کدخدائی جز تو نبود
چنان چون نیست جز یزدان خدائی
اگر گویم بهمت آسمانی
[...]
ز هر شمعی که جویی روشنایی
به وحدانیتش یابی گوایی
دلا در راه حق گیر آشنایی
اگر خواهی که یابی روشنایی
چو مست خنب وحدت گشتی ای دل
میندیش آن زمان تا خود کجایی
در افتادی به دریای حقیقت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.