بر دیوانگان امروز آمد شاه پنهانی
فغان برخاست از جانهای مجنونان روحانی
میان نعرهها بشناخت آواز مرا آن شه
که صافی گشته بود آوازم از انفاس حیوانی
اشارت کرد شاهانه که جست از بند دیوانه
اگر دیوانهام شاها تو دیوان را سلیمانی
شها همراز مرغابی و هم افسون دیوانی
بر این دیوانه هم شاید که افسونی فروخوانی
به پیش شاه شد پیری که بربندش به زنجیری
کز این دیوانه در دیوان بس آشوب است و ویرانی
شه من گفت کاین مجنون به جز زنجیر زلف من
دگر زنجیر نپذیرد تو خوی او نمیدانی
هزاران بند بردرد به سوی دست ما پرد
الیناراجعون گردد که او بازی است سلطانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره دیدار شاه با دیوانگان و گفتگوهایی است که بین آنها رخ میدهد. شاعر به توصیف حال و هوای دیوانگان و نالههای روحانی آنها میپردازد. شاه متوجه میشود که آواز شاعر از روح حیوانی جدا شده و به مرتبهای بالاتر رسیده است. او به دیوانگان اشاره میکند که میتوانند از بندهای دیوانگی رها شوند. پیرمردی به حضور شاه میآید و میگوید که این دیوانه سبب ایجاد آشوب و ویرانی است. شاه بیان میکند که این مجنون تنها به زنجیر زلف او وابسته است و هیچ زنجیر دیگری را نمیپذیرد. در انتها، ذکر میشود که این مجنون به نوعی بازی سلطانی تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: امروز شاه به طور پنهانی نزد دیوانگان آمده است و صدای نالهشان از دلهای مجنونان روحانی بلند شده است.
هوش مصنوعی: در میان سر و صداها، آن پادشاه به صدای من پی برد، چون صدای من از نفسهای دنیایی پاک و صاف شده بود.
هوش مصنوعی: سلطانی به طور غیرمستقیم اشاره میکند که اگر من دیوانهام، تو باید قدرتی مانند سلیمان داشته باشی و وضعیت مرا تغییر بدهی. این نوعی درخواست برای رهایی از قید و بندهای دیوانگی است.
هوش مصنوعی: ای زیبا، تو همسفر مرغابی هستی و همچنین جادوگری دیوانه. شاید تو هم بتوانی بر دل این دیوانه جادویی بخوانی.
هوش مصنوعی: پیری به حضور شاه رفت که او را به زنجیر ببندند، زیرا این دیوانه باعث آشوب و ویرانی بسیاری در دیوان شده است.
هوش مصنوعی: شه میگوید که این مجنون هیچ زنجیری جز زنجیر موهای من را نمیپذیرد و تو از ویژگیهای او بیخبری.
هوش مصنوعی: بسیاری از گناهان و دردها به سوی ما میآیند و ما را در بر میگیرد، اما در نهایت به سوی آرامش و بازگشت به حالت طبیعی خواهیم رسید، چون این وضعیت، تنها بازی و آزمایش سلطنت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.