گنجور

 
مولانا

طوطی و طوطی بچه‌ای قند به صد ناز خوری

از شکرستان ازل آمده‌ای بازپری

قند تو فرخنده بود خاصه که در خنده بود

بزم ز آغاز نهم چون تو به آغاز دری

ای طربستان ابد ای شکرستان احد

هم طرب اندر طربی هم شکر اندر شکری

یوسف اندر تتقی یا اسدی بر افقی

یا قمر اندر قمر اندر قمر اندر قمری

ساقی این میکده‌ای نوبت عشرت زده‌ای

تا همه را مست کنی خرقه مستان ببری

مست شدم مست ولی اندککی باخبرم

زین خبرم بازرهان ای که ز من باخبری

پیشتر آ پیش که آن شعشعه چهره تو

می‌نهلد تا نگرم که ملکی یا بشری

رقص کنان هر قدحی نعره زنان وافرحی

شیشه گران شیشه شکن مانده از شیشه گری

جام طرب عام شده عقل و سرانجام شده

از کف حق جام بری به که سرانجام بری

سر ز خرد تافته‌ام عقل دگر یافته‌ام

عقل جهان یک سری و عقل نهانی دوسری

راهب آفاق شدم با همگان عاق شدم

از همگان می‌ببرم تا که تو از من نبری

با غمت آموخته‌ام چشم ز خود دوخته‌ام

در جز تو چون نگرد آنک تو در وی نگری

داد ده ای عشق مرا وز در انصاف درآ

چون ابدا آن توام نی قنقم رهگذری

من به تو مانم فلکا ساکنم و زیر و زبر

ز آنک مقیمی به نظر روز و شب اندر سفری

ناظر آنی که تو را دارد منظور جهان

حاضر آنی که از او در سفر و در حضری

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

هم نظری هم خبری هم قمران را قمری

هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری

هم سوی دولت درجی هم غم ما را فرجی

هم قدحی هم فرحی هم شب ما را سحری

هم گل سرخ و سمنی در دل گل طعنه زنی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

وه چه خوشی گر نفسی پهلوی من باده خوری

گر ز خرابی منت نیست خبر رنجه مشو

مستی حسن ترا شاید اگر بی خبری

آهن و سنگ آب شود ز آه دل غم خور من

[...]

بیدل دهلوی

بی خبر از خود مگذر، جانب دل هم نظری

ای چمنستان جمال‌، آینه دارد سحری

زندگی یک دو نفس‌، این همه پرواز هوس

کاغذ آتش زده‌ای سر خوش مست شرری

بر هوس نشو و نما، مفت خیالست بقا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه