آه چه دیوانه شدم در طلب سلسلهای
در خم گردون فکنم هر نفسی غلغلهای
زیر قدم میسپرم هر سحری بادیهای
خون جگر میسپرم در طلب قافلهای
آه از آن کس که زند بر دل من داغ عجب
بر کف پای دل من از ره او آبلهای
هم به فلک درفکند زهره ز بامش شرری
هم به زمین درفکند هیبت او زلزلهای
هیچ تقاضا نکنم ور بکنم دفع دهد
صد چو مرا دفع کند او به یکی هین هلهای
چونک از او دفع شوم گوشگکی سر بنهم
آید عشق چله گر بر سر من با چلهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت در پی یافتن عشق و وصالی است که برایش ارزشمند و آرزو شده است. او از درد و رنجی که در این راه تحمل میکند، سخن میگوید و احساس میکند که به هر قیمتی باید به هدف خود دست یابد. علی رغم تمام مشکلات و دردهایی که میکشد، عشق او را میکشد و به او امید میدهد. او همچنین به قدرت و جاذبه معشوقش اشاره میکند و از تأثیر عمیق او بر دل و زندگیاش مینالد. در نهایت، او از عشق و وابستگیاش به معشوق با حسرت و شوق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: او از شدت عشق و اشتیاقش به دنبال یک راهی میگردد که بتواند به هدفش برسد. در هر لحظه آرزو دارد صدایی بلند و حماسی به پا کند و زندگیاش را پر از شور و هیجان کند.
هوش مصنوعی: هر سفری که آغاز میکنم، بهایی گزاف میپردازم، زیرا برای پیدا کردن از دسترفتهها و دوستانم، هر سختی را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: آه از کسی که بر دل من جراحتی عجیب مینهد، و زخمهایی به پاهای دلم میزند که نشانهای از رفتن اوست.
هوش مصنوعی: زهره از بالای آسمان شعلهای را به پایین میفرستد و در عین حال، قدرت و جذبه او به اندازهای است که زمین را تکان میدهد و زلزلهای به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: هرگز از کسی چیز نمیخواهم و اگر هم بخواهم، او ممکن است مرا طرد کند. اگر او بخواهد من را دور کند، به سرعت این کار را انجام میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی از او دور میشوم، حسی به من دست میدهد که عشق بر心م مینشیند، مثل سرمای چلهای که بر سرم میافتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.