گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

چون دل من جست ز تن بازنگشتی چه شدی

بی‌دل من بی‌دل من راست شدی هر چه بدی

گر کژ و گر راست شدی ور کم ور کاست شدی

فارغ و آزاد بدی خواجه ز هر نیک و بدی

هیچ فضولی نبدی هیچ ملولی نبدی

دانش و گولی نبدی طبل تحیات زدی

خواجه چه گیری گروم تو نروی من بروم

کهنه نه‌ام خواجه نوم در مدد اندر مددی

آتش و نفتم نخورد ور بخورد بازدهد

چون عددی را بخورد بازدهد بی‌عددی

بر سر خرپشته من بانگ زن ای کشته من

دانک من اندر چمنم صورت من در لحدی

گرچه بود در لحدی خوش بودش با احدی

آنک در آن دام بود کی خوردش دام و ددی

و آنک از او دور بود گرچه که منصور بود

زارتر از مور بود ز آنک ندارد سندی

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

مولانا

عیش جهان پیسه بود گاه خوشی گاه بدی

عاشق او شو که دهد ملکت عیش ابدی

چونک سپید است و سیه روز و شب عمر همه

عمر دگر جو که بود ساده چو نور صمدی

ای تو فرورفته به خود گاه از آن گور و لحد

[...]