ای دل سرگشته شده در طلبِ یاوهروی
چند بگفتم که مده دل به کسی بیگروی
بر سر شطرنجْ بُتی جامهکنی کیسهبُری
با چو منی سادهدلی خیرهسری خیرهشوی
برد همه رخت مرا نیست مرا برگ کهی
آنک ز گنج زر او من نرسیدم به جوی
تا بخورد تا ببرد جان مرا عشق کهن
آن کهنی کاو دهدم هر نفسی جان نوی
آن کهنی نوصفتی همچو خدا بیجهتی
خوشگهری خوشنظری خوشخبری خوششنوی
خرمن گل گشت جهان از رُخت ای سرو روان
دشمنِ تو جودروی یارِ تو گندمدروی
جذب کن ای بادصفت! آبِ وجود همه را
برکش خورشیدصفت شبنمهای را ز گوی
ای تو چو خورشید ولی نی چو تفش داغکنی
ای چو صبا بالُطُفی نی چو صبا خیرهدوی
گر صفتی در دل من کژ شود آن را تو بکَن
شاخ کژی را بکند صاحب بستان به خوی
گرچه شود خانه دین رخنه ز موش حسدی
موش کی باشد؟ برمد از دم گربه به موی
سبز شود آب و گلی چون دهدش وصل دلی
دلبر و دل جمع شدند لیک نباشند دوی
پیشتر آ تا که نه من مانم این جا نه سخن
ظلمت هستی چه زند؟ پیش صبوحِ چو توی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ دل سرگشته و تلاش برای یافتن حقیقت و عشق است. سخنگو به دلش هشدار میدهد که به کسی بیگروه دل نبندد و از بازیهای دنیا مانند شطرنج احتراز کند. او از درد عشق و قدمت آن سخن میگوید و به نگاه خدایی و زیباییهای دنیوی اشاره میکند. در ادامه، به کجیها و نواقص انسانی اشاره میشود و تأکید میشود که باید به حقیقت و خوبیها روی آورد. در نهایت، شاعر از وجود نور و زیبایی در دل میگوید و از مخاطب میخواهد که برای یافتن حقیقت و عشق حقیقی پیش برود.
هوش مصنوعی: ای دل، که در پی چیزهای بیفایده سرگردانی، بارها به تو گفتم که دل را به کسی که اعتماد ندارد، نسپار.
هوش مصنوعی: در یک بازی شطرنج، تو با مهارت و ترفندهای خود مرا که سادهدل و بیتوجه هستم، به راحتی به کنج میکشی و در چنگال خود میگیری.
هوش مصنوعی: تمام اموال و لباسهایم را بردهاند و من دیگر چیزی ندارم. زمانی که من به دنبال نعمت و ثروت او بودم، نتوانستم حتی به کمترین چیزها دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: عشق قدیمی که جان مرا میگیرد و هر لحظه به من زندگی تازهای میبخشد، تا زمانی که او مرا به کام خودش بکشاند.
هوش مصنوعی: کسی که قدیمی و کهنه است، ولی صفاتش جوری است که مانند خداوند، از جهات مختلف نیکو و خوشطینت به نظر میرسد و خبرهای خوبی را میشنود و نقل میکند.
هوش مصنوعی: دنیا به زیبایی تو مانند انبوهی از گلهاست، ای سرو بلند قامت. دشمن تو مانند دانهی جو است و یار تو شبیه دانهی گندم است.
هوش مصنوعی: ای باد! با ویژگیهای خود، وجود همه را بهسوی خود جذب کن و مانند خورشید، شبنم را از زمین برشکنی و بالا ببری.
هوش مصنوعی: تو مثل خورشید هستی اما نه به خاطر حرارت و گرمایی که دارم. تو همچون نسیم هستی با لطافت و ملایمت، نه مانند نسیمی که با سرعت و بیتابی میوزد.
هوش مصنوعی: اگر در دل من صفت نادرستی پیدا شود، تو آن را از ریشه بکن، مانند اینکه صاحب باغ، شاخهی کج درخت را قطع میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه خانه دین ممکن است به خاطر حسد به خطر بیفتد، اما موش که نماد این حسد است، کی میتواند جلوی گربه را بگیرد؟ او با دم گربه فرار میکند.
هوش مصنوعی: آب و گل با هم ترکیب میشوند و شکوفا میشوند، اما دلها به خاطر محبت یکدیگر جمع شدهاند و در عین حال، دوگانگی و جدایی میانشان وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به جلوتر برو تا وقتی که من اینجا نباشم و هیچ سخنی از تاریکی وجود نداشته باشد، چه چیزی میتواند بزند؟ پیش حضور تو، چون شربت خوشگوار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.