گنجور

 
مولانا

برو برو که به بز لایق است بزغاله

برو که هست ز گاوان حیات گوساله

برو برو که خران گله گله جمع شدند

خر جوان و خر پیر و خر دو یک ساله

ز ناله تو مرا بوی خر همی‌آید

که خر کند به علف زار و ماده خر ناله

دماغ پاک بباید برای مشک و عبیر

گلوله‌های پلیدی برای جلاله

در آن زمان که خران بول خر به بو گیرند

زهی زمان و زهی حالت و زهی حاله

میا میا که به میدان دل خران نرسند

به صد هزار حیل می‌رسند خیاله

دلاله کیست بلیس این عروس دنیا را

عروس را تو قیاسی بکن ز دلاله

خموش باش سخن شرط نیست طالب را

که او ز اشارت ابرو رسد به دنباله