ایا خورشید بر گردون سواره
به حیله کرده خود را چون ستاره
گهی باشی چو دل اندر میانه
گهی آیی نشینی بر کناره
گهی از دور دور استاده باشی
که من مرد غریبم در نظاره
گهی چون چاره غمها را بسوزی
گهی گویی که این غم را چه چاره
تو پاره میکنی و هم بدوزی
که دل آن به که باشد پاره پاره
گهی دل را بگریانم چو طفلان
مرا گویی بجنبان گاهواره
گهی بر گیریم چون دایگان تو
گهی بر من نشینی چون سواره
گهی پیری نمایی گاه دومو
زمانی کودک و گه شیرخواره
زبونم یا زبونم تو گرفتی
زهی عیار و چست و حیله باره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف وضعیت خورشید و احساسات انسانی پرداخته است. شاعر به خورشید میگزارد که گاه چون ستارهای در آسمان میدرخشد و گاه در میانه راه قرار دارد. او از تغییرات وضعیت و احساسات خود میگوید، از غم و شادی، از یادآوری و فراموشی. شاعر به تنهایی و غریبی خود در برابر این تغییرات اشاره میکند و به نقش خورشید در زندگیاش میپردازد، که گاه تسلادهنده و گاه غمآور است. در نهایت، او به بازیگوشی و نیرنگ خورشید اشاره میکند که مانند یک عیار و چست است.
هوش مصنوعی: آیا خورشید بر آسمان سوار بر مرکبی بوده و به نوعی خود را مانند ستاره های دیگر پنهان کرده است؟
هوش مصنوعی: گاهی در مرکز توجه قرار میگیری و مانند دل در قلب میدرخشی، و گاهی هم به گوشهای میروی و آرام مینشینی.
هوش مصنوعی: گاهی از فاصلهای دور نظارهگر من هستی، در حالی که من در تنهایی و غربت خودم به تو نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: گاهی میسوزی و از بین میبردی درد و غمهایت را، و گاهی هم میگویی که برای این غم چه راه حلی وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو میتوانی چیزی را بکارید و در عین حال آن را بدوزی، اما دل این کار تنها به کسی آرامش میدهد که دلش شکسته شده باشد.
هوش مصنوعی: گاهی دل را به گریه وادار میکنم مانند کودکان که وقتی میگویی گهوارهاش را تکان بده.
هوش مصنوعی: گاهی مانند دایهای مهربان از من مراقبت میکنی و گاهی همچون سوار مراحلی را طی میکنی که همگی تحت تاثیر تو هستند.
هوش مصنوعی: گاهی خود را به شکل پیرمردهایی نشان میدهی، گاهی به شکل جوانان و در مواقعی هم به عنوان یک کودک و شیرخوار به نظر میرسی.
هوش مصنوعی: من زبانم را به دست تو سپردهام، ای کسی که بسیار ماهر و هوشیار و زرنگی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بسی کردم گه و بیگه نظاره
ندیدم کار دنیا را کناره
نیابد چشم سر هرچند کوشی
همی زین نیلگون چادر گذاره
همی خوانند و میرانند ما را
[...]
وگر بی آسمان بودی ستاره
جهان پر نور بودی هامواره
ز خشم این کهن گرگ ژکاره
ندارم جز درت اندخسواره
عزیزان موسم جوش بهاره
چمن پر سبزه صحرا لاله زاره
دمی فرصت غنیمت دان درین فصل
که دنیای دنی بی اعتباره
حقیقت شد ورا کان یک سواره
که میکرد اندرو چندان نظاره
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.