ایا خورشید بر گردون سواره
به حیله کرده خود را چون ستاره
گهی باشی چو دل اندر میانه
گهی آیی نشینی بر کناره
گهی از دور دور استاده باشی
که من مرد غریبم در نظاره
گهی چون چاره غمها را بسوزی
گهی گویی که این غم را چه چاره
تو پاره میکنی و هم بدوزی
که دل آن به که باشد پاره پاره
گهی دل را بگریانم چو طفلان
مرا گویی بجنبان گاهواره
گهی بر گیریم چون دایگان تو
گهی بر من نشینی چون سواره
گهی پیری نمایی گاه دومو
زمانی کودک و گه شیرخواره
زبونم یا زبونم تو گرفتی
زهی عیار و چست و حیله باره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسی کردم گه و بیگه نظاره
ندیدم کار دنیا را کناره
نیابد چشم سر هرچند کوشی
همی زین نیلگون چادر گذاره
همی خوانند و میرانند ما را
[...]
وگر بی آسمان بودی ستاره
جهان پر نور بودی هامواره
ز خشم این کهن گرگ ژکاره
ندارم جز درت اندخسواره
عزیزان موسم جوش بهاره
چمن پر سبزه صحرا لاله زاره
دمی فرصت غنیمت دان درین فصل
که دنیای دنی بی اعتباره
حقیقت شد ورا کان یک سواره
که میکرد اندرو چندان نظاره
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.