چنین میزن دو دستک تا سحرگاه
که در رقص است آن دلدار و دلخواه
همیگو آنچ میدانم من و تو
ولی پنهان کنش در ذکر الله
فغان کردن ز شیر حق بیاموز
نکردی آه پرخون جز که در چاه
درآ چون شیر و پنجه بر جهان زن
چه جنبانی به دستان دم چو روباه
ز بس پیوستگی بیگانه باشیم
سلامم زان نکردی بر سر راه
چو قرآن را نداند جز که قربان
بیا قربان شو اندر عید این شاه
شبی که عشق باشد میهمانم
ببینم بدر را بیاول ماه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و وصال محبوب اشاره میکند و به شوق و اشتیاق برای دیدار معشوق میپردازد. او از شور و نشاطی که در دل دارد صحبت میکند و میخواهد احساساتش را با ذکر خداوند پنهان کند. شاعر به یادآوری این موضوع میپردازد که فریاد زدن و شکایت از مشکلات زندگی برای او بی فایده است و باید مانند شیر با قدرت به زندگی بپردازد. او اشاره میکند که برخوردها و سلامهایمان با دیگران باید با محبت و عشق باشد. در نهایت، شاعر از شبی رویایی با عشق و زیبایی یاد میکند و آرزو دارد که آن شب را ببیند مانند ماهی که بدون درخشندگی نمیتواند کامل باشد.
هوش مصنوعی: تا صبح، چنین با دستان خود نوا میزنم که محبوب و دلنشینم در رقص است.
هوش مصنوعی: میگوید آنچه را که من و تو میدانیم، اما بهتر است آن را در یاد خدا پنهان کنیم.
هوش مصنوعی: تسلیم نشو و از حقیقت نترس. تنها فریاد زدن و ناله کردن دردی را دوا نمیکند و بیشتر به جایی نمیرسد؛ در نهایت فقط به افسوس و غم بدل میشود.
هوش مصنوعی: به میدان وارد شو و با قدرت و شجاعت خود به دنیا ضربه بزن. چه تأثیری میتوانی با دستانت ایجاد کنی، مانند دمی که روباه به حرکت در میآورد.
هوش مصنوعی: چون ما مدتهاست که با هم آشنا نیستیم، بنابراین تو سلامی به من نکردی وقتی که بر سر راه همدیگر قرار گرفتیم.
هوش مصنوعی: هر کسی که قرآن را نمیفهمد، بهتر است که قربانی کند و در روز عید این پادشاه قربانی شود.
هوش مصنوعی: شبی که عشق در آن حضور دارد، میخواهم تا زیبایی ماه را ببینم، حتی اگر اول ماه نباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکی جشنِ نو آیین کرده بُد شاه
که بُد درخورْدِ آن دِیهیم و آن گاه.
کجا بی جای ته ای بر همه شاه
که مو آیم بدانجا از همه راه
همه جا جای ته مو کور باطن
غلط گفتم غلط استغفرالله
شه انجم به پیروزی شهنشاه
محول شد برین پیروزه خرگاه
ز برج ماهی لؤلؤ پشیزه
ببرج تیره مرجان چراگاه
ز تحویل شه انجم بتعجیل
[...]
مراخود نیست عادت هجو گفتن
که کردستم طمع زین قوم کوتاه
معاذالله که من کس را کنم هجو
ز مدح گفته نیز استغفرالله
ز گنج سوخته چون ساختی راه
ز گرمی سوختی صد گنج را آه
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.