گنجور

 
مولانا

ای روی تو رویم را چون روی قمر کرده

اجزای مرا چشمت اصحاب نظر کرده

باد تو درختم را در رقص درآورده

یاد تو دهانم را پرشهد و شکر کرده

دانی که درخت من در رقص چرا آید

ای شاخ و درختم را پربرگ و ثمر کرده

از برگ نمی‌نازد وز میوه نمی‌یازد

ای صبر درختم را تو زیر و زبر کرده