گنجور

 
مولانا

این کیست این این کیست این در حلقه ناگاه آمده

این نور اللهی است این از پیش الله آمده

این لطف و رحمت را نگر وین بخت و دولت را نگر

در چاره بداختران با روی چون ماه آمده

لیلی زیبا را نگر خوش طالب مجنون شده

و آن کهربای روح بین در جذب هر کاه آمده

از لذت بوهای او وز حسن و از خوهای او

وز قل تعالوهای او جان‌ها به درگاه آمده

صد نقش سازد بر عدم از چاکر و صاحب علم

در دل خیالات خوشش زیبا و دلخواه آمده

تخییل‌ها را آن صمد روزی حقیقت‌ها کند

تا دررسد در زندگی اشکال گمراه آمده

از چاه شور این جهان در دلو قرآن رو برآ

ای یوسف آخر بهر توست این دلو در چاه آمده

کی باشد ای گفت زبان من از تو مستغنی شده

با آفتاب معرفت در سایه شاه آمده

یا رب مرا پیش از اجل فارغ کن از علم و عمل

خاصه ز علم منطقی در جمله افواه آمده