گنجور

 
مولانا

ای ز رویت تافته در هر زمانی نور نو

وی ز نورت نقش بسته هر زمانی حور نو

کژ نشین و راست بشنو عقل ماند یا خرد

ساقیی چون تو و هر دم باده منصور نو

کی تواند شیشه ای را ز آتشی برداشتن

یا می کهنه کی داند ساختن ز انگور نو

می‌چشان و می‌کشان روشن دلان را جوق جوق

تازه می‌کن این جهان کهنه را از شور نو

عشق عشرت پیشه ای که دولتت پاینده باد

روز روزت عید تازه هر شبانگه سور نو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۲۰۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم