به پیشت نام جان گویم زهی رو
حدیث گلستان گویم زهی رو
تو این جا حاضر و شرمم نباشد
که از حسن بتان گویم زهی رو
چو شاه بینشان عالم بیاراست
من از شکل و نشان گویم زهی رو
چو نور لامکان آفاق بگرفت
من از جا و مکان گویم زهی رو
به پیش این دکان که کان شادی است
من از سود و زیان گویم زهی رو
به پیش این چنین دانای اسرار
کژی در دل نهان گویم زهی رو
چو استاره و جهان شد محو خورشید
فسانه این جهان گویم زهی رو
اوان قاب قوسین است و ادنی
حدیث خرکمان گویم زهی رو
از آن جان که روان شد سوی جانان
بر هر بیروان گویم زهی رو
حدیثی را که جان هم نیست محرم
من از راه دهان گویم زهی رو
چو شاهنشاه صد جان و جهانی
من از جان و جهان گویم زهی رو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی صحبت میکند و با ذکر معانی نمادین، به توصیف عشق حقیقی و حضور محبوب میپردازد. او از زیباییهای جهان و حسرتهای عاشقانه خود میگوید و در حالی که به محبوبش اشاره میکند، از احساسات عمیق و رازهایی که در دل دارد سخن میگوید. شاعر با بیان بینظیر خود نشان میدهد که عشق و زیبایی فراتر از زمان و مکان است و در حقیقت، عشق یک حقیقت بینهایت و عمیق است که در دل تمامی انسانها وجود دارد. این اشعار نمایانگر جستجوی روح و جان در مسیر عشق و اتصال به عرش الوهیت است.
هوش مصنوعی: به تو، نام عزیزم را میگویم و با شوق فراوان از زیباییهای گلستان و داستانهای آن برایت حرف میزنم.
هوش مصنوعی: در این جا تو حضور داری و من شرمنده نیستم که از زیبایی بتها سخن بگویم، چه رسوایی زیبای تو شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاهی بینشان و نام در میان مردم وجود داشت، من از شکل و نمای او سخن میگویم، که این خود نهایت زیبایی است.
هوش مصنوعی: چو نور بینهایت در جهان گسترش یافت، من از هر جا و مکانی جدا میشوم و میگویم که چه خوب است.
هوش مصنوعی: به جلوی این فروشگاه که مظهر شادی است، من از نفع و ضرر صحبت نمیکنم، چه خوب است که اینجا هستم.
هوش مصنوعی: من در دل خود رازهایی دارم که فقط نزد این دانای بزرگ به زبان میآورم، و ای وای بر حال من.
هوش مصنوعی: وقتی که روزگار به روشنایی خورشید تبدیل شود، از این دنیا به عنوان یک داستان محو و فناشده یاد میکنم و به آن حسرت میزنم.
هوش مصنوعی: در اینجا به مراحل نزدیک شدن به حقیقت و اوج معرفت اشاره شده است. بیانگر این است که در حال دستیابی به مقام والایی هستیم و میخواهیم داستانی از عشق و شوق بگوییم که در آن، چهرهای زیبا و دلانگیز را توصیف میکنیم. این بیان نشان از شادی و زیبایی در آن لحظه دارد.
هوش مصنوعی: از زمانی که جانم به سوی معشوق روانه شد، هر کسی که بیجان و بیحس است، میگویم که چه خوشبختی نصیبش شده است.
هوش مصنوعی: من رازی را که هیچ کس به آن دسترسی ندارد، از طریقی که نباید گفته شود، بیان میکنم. چه لذتی دارد!
هوش مصنوعی: وقتی که به پادشاهی با عظمت اشاره میکنم، همهی جانها و دنیای من به او وابسته است. بسیار خوشحالم از این موضوع.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به پیشت نام جان گویم زهی رو
حدیث گلستان گویم زهی رو
تو این جا حاضر و شرمم نباشد
که از حسن بتان گویم زهی رو
بهار و صد بهار از تو خجل شد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.