کار جهان هر چه شود کار تو کو بار تو کو
گر دو جهان بتکده شد آن بت عیار تو کو
گیر که قحط است جهان نیست دگر کاسه و نان
ای شه پیدا و نهان کیله و انبار تو کو
گیر که خار است جهان گزدم و مار است جهان
ای طرب و شادی جان گلشن و گلزار تو کو
گیر که خود مرد سخا کشت بخیلی همه را
ای دل و ای دیده ما خلعت و ادرار تو کو
گیر که خورشید و قمر هر دو فروشد به سقر
ای مدد سمع و بصر شعله و انوار تو کو
گیر که خود جوهریی نیست پی مشتریی
چون نکنی سروریی ابر گهربار تو کو
گیر دهانی نبود گفت زبانی نبود
تا دم اسرار زند جوشش اسرار تو کو
هین همه بگذار که ما مست وصالیم و لقا
بیگه شد زود بیا خانه خمار تو کو
تیز نگر مست مرا همدل و هم دست مرا
گر نه خرابی و خرف جبه و دستار تو کو
برد کلاه تو غری برد قبایت دگری
روی تو زرد از قمری پشت و نگهدار تو کو
بر سر مستان ابد خارجیی راه زند
شحنگیی چون نکنی زخم تو کو دار تو کو
خامش ای حرف فشان درخور گوش خمشان
ترجمه خلق مکن حالت و گفتار تو کو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای انسان در جستجوی معانی و ارزشهای زندگی میپردازد. شاعر به این نکته اشاره دارد که در جهان کماکان با مشکلات و کمبودها روبرو هستیم و در این شرایط از محبوب و معشوق خود میخواهد که کجاست و او را درک کند. شاعر همچنین به اهمیت وصل و دوستی و لذتهای زندگی اشاره کرده و میخواهد از قید و بندهای فانی رهایی یابد. او از زیبایی و طرب زندگی میگوید و نیاز به حمایت و معانی والاتر را در لابهلای سطور زندگی جستجو میکند. در نهایت، شاعر از دیگران میخواهد که سکوت کنند و گوش به صدای دل بسپارند.
هوش مصنوعی: هر چه در این جهان اتفاق بیفتد، باید به دنبال تو باشد. کجا هستی؟ اگر دو جهان هم تبدیل به میخانه شوند، آن معشوق با وفا و فریبنده تو کجا خواهد بود؟
هوش مصنوعی: بگیر که در جهان قحطی است و دیگر خبری از نان و کاسه نیست. ای شاه، چه در ظاهر و چه در باطن، انبار و ذخیرهات کجاست؟
هوش مصنوعی: دنیا پر از زحمت و درد است، همچون خار و مار. ای شادی و خوشی من، کجاست باغ و گلزار تو؟
هوش مصنوعی: بچش که مرد بزرگ و بخشنده، بخیل را از پا در میآورد. ای دل و ای دیده، نیکی و بخشش را فراموش نکنید و به دنبال نعمتها و زیباییها باشید.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که اگر خورشید و ماه هم در دنیای ظلمت و قعر فساد گرفتار شوند، چه کسی به کمک میآید تا نجات پیدا کنند؟ اینجا اشاره به نیاز به نور و هدایت الهی است که همچون شعله و انوار، انسان را از تاریکیها خارج کند.
هوش مصنوعی: بگیر که خودت ارزش و جوهر خاصی نداری، پس دنبال چیز باارزشی مثل مشتری نرو. اگر خودت را بالا نبری، ابر پربار و ارزشمند تو کجاست؟
هوش مصنوعی: هیچ کس نیست که به سخن آید و از رازها بگوید، حال آنکه جوش و خروش اسرار تو کجاست؟
هوش مصنوعی: بیا و فراموش کن همه چیز را، ما در شادی و خوشی دیدار غرق هستیم. بیصبرانه منتظریم، زود بیا و از جایی که مستی و سرخوشیات را برمیداریم، برگرد.
هوش مصنوعی: نظارهگر زودبین، به یاری من بیا، تا با هم در این راه پیش برویم، وگرنه ویرانی و بینظمی دامن تو را هم خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: کلاه تو را بردهاند و کلاهی دیگر بر سر فرد دیگری است. رنگ چهرهات از غم و ناراحتی زرد شده و حالا باید به خودت رسیدگی کنی و از خودت مراقبت کنی.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به حال و هوای مستی و شادی اشاره میکند و از معشوقه یا دوستش میخواهد که اگر در زندگیاش زخم یا درد به او رسیده، آن را فراموش کند و در عوض به لذت و خوشی بپردازد. به نوعی این بیت نشاندهنده نیاز به خوشی و فراموشی در برابر سختیهای زندگی است.
هوش مصنوعی: سکوت کن ای کسی که سخن میپراکنی، چرا که سخنان و رفتار تو نباید به حال و وضعیت دیگران ترجمه شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شب شد ای خواجه ز کی آخر آن یار تو کو
یار خوش آواز تو آن خوش دم و شش تار تو کو
یار لطیف تر تو خفته بود در بر تو
خفته کند ناله خوش خفته بیدار تو کو
گاه نماییش رهی گوش بمالیش گهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.