گنجور

 
مولانا

می‌آیدم ز رنگ تو ای یار بوی آن

برکنده‌ای به خشم دل از یار مهربان

از آفتاب روی تو چون شکل خشم تافت

پشتم خم است و سینه کبودم چو آسمان

زان تیرهای غمزه خشمین که می‌زنی

صد قامت چو تیر خمیده‌ست چون کمان

از پرسشم ز خشم لب لعل بسته‌ای

جان ماندم ز غصه این یا دل و زبان

لطف تو نردبان بده بر بام دولتی

ای لطف واگرفته و بشکسته نردبان

این لابه ام به ذات خدا نیست بهر جان

ای هر دمی خیال تو صد جان جان جان

یاد آر دلبرا که ز من خواستی شبی

نقشی ز جان خون شده من دادمت نشان

جانا به حق آن شب کان زلف جعد را

در گردنم درافکن و سرمست می‌کشان

تا جان باسعادت غلطان همی‌رود

چوگان دو زلف و گوی دل و دشت لامکان

کرسی عدل نه تو به تبریز شمس دین

تا عرش نور گیرد و حیران شود جهان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۲۰۴۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
رودکی

هان! صائم نوالهٔ این سفله میزبان

زین بی نمک ابا منه انگشت در دهان

لب تر مکن به آب، که طلقست در قدح

دست از کباب دار، که زهرست توامان

با کام خشک و با جگر تفته درگذر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
عنصری

گفتم نشان ده از دهن ای ترک دلستان

گفتا ز نیست ، نیست نشان اندرین جهان

گفتم که ساعتی ببر من فرونشین

گفتا که باد سرد زمانی فرو نشان

گفتم که باد سرد زیان داردت همی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان

فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان

سلطان یمین دولت میر ملوک بند

محمود امین ملت شاه جهان ستان

شاهی که پشت صد ملک کامران بدید

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان

تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان

من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود

با کاروان رباط کسی هر دوان دوان

از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود

[...]

ازرقی هروی

گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان

تحویل کرده اند بباغ خدایگان

وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار

نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان

نی نی ، که ماه و مشتری از وی ربوده اند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه