من از کی باک دارم خاصه که یار با من
از سوزنی چه ترسم و آن ذوالفقار با من
کی خشک لب بمانم کان جو مراست جویان
کی غم خورد دل من و آن غمگسار با من
تلخی چرا کشم من من غرق قند و حلوا
در من کجا رسد دی و آن نوبهار با من
از تب چرا خروشم عیسی طبیب هوشم
وز سگ چرا هراسم میر شکار با من
در بزم چون نیایم ساقیم میکشاند
چون شهرها نگیرم و آن شهریار با من
در خم خسروانی می بهر ماست جوشان
این جا چه کار دارد رنج خمار با من
با چرخ اگر ستیزم ور بشکنم بریزم
عذرم چه حاجت آید و آن خوش عذار با من
من غرق ملک و نعمت سرمست لطف و رحمت
اندر کنار بختم و آن خوش کنار با من
ای ناطقه معربد از گفت سیر گشتم
خاموش کن وگر نی صحبت مدار با من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
با بخت سعد یارم چون هست یار با من
شادی چو آن من شد، غم را چه کار با من؟
پیرامن دل من غم را چه زهره گشتن
چندان که همنشین است آن غمگسار با من
منصوروار گشتم مستغرق اناالحق
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.