تو سبب سازی و دانایی آن سلطان بین
آنچ ممکن نبود در کف او امکان بین
آهن اندر کف او نرمتر از مومی بین
پیش نور رخ او اختر را پنهان بین
نم اندیشه بیا قلزم اندیشه نگر
صورت چرخ بدیدی هله اکنون جان بین
جان بنفروختی ای خر به چنین مشتریی
رو به بازار غمش جان چو علف ارزان بین
هر کی بفسرد بر او سخت نماید حرکت
اندکی گرم شو و جنبش را آسان بین
خشک کردی تو دماغ از طلب بحث و دلیل
بفشان خویش ز فکر و لمع برهان بین
هست میزان معینت و بدان میسنجی
هله میزان بگذار و زر بیمیزان بین
نفسی موضع تنگ و نفسی جای فراخ
می جان نوش و از آن پس همه را میدان بین
سحر کردهست تو را دیو همیخوان قل اعوذ
چونک سرسبز شدی جمله گل و ریحان بین
چون تو سرسبز شدی سبز شود جمله جهان
اتحادی عجبی در عرض و ابدان بین
چون دمی چرخ زنی و سر تو برگردد
چرخ را بنگر و همچون سر خود گردان بین
ز آنک تو جزو جهانی مثل کل باشی
چونک نو شد صفتت آن صفت از ارکان بین
همه ارکان چو لباس آمد و صنعش چو بدن
چند مغرور لباسی بدن انسان بین
روی ایمان تو در آیینه اعمال ببین
پرده بردار و درآ شعشعه ایمان بین
گر تو عاشق شدهای حسن بجو احسان نی
ور تو عباس زمانی بنشین احسان بین
لابه کردم شه خود را پس از این او گوید
چونک دریاش بجوشد در بیپایان بین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.