ای سرده صد سودا دستار چنین می کن
خوب است همین شیوه ای دوست همین می کن
فرمانده خوبانی ابرو چو بجنبانی
این بنده تو را گوید آن می کن و این می کن
از خون مسلمانان در ساغر رهبان کن
وز کافر زلفینت ویرانی دین می کن
مأمون امین را تو می ران که رو ای خاین
وان غیرت رهزن را بر روح امین می کن
آن حکم که از هیبت در عرش نمیگنجد
بر پشت زمان می نه بر روی زمین می کن
آن را که ندارد جان جان ده به دم عیسی
وان را که ندارد زر ز اکسیر زرین می کن
تا دور ابد شاها شمس الحق تبریزی
حکمی است به دور تو آری هله هین می کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.