بی او نتوان رفتن بیاو نتوان گفتن
بی او نتوان شستن بیاو نتوان خفتن
ای حلقه زن این در در باز نتان کردن
زیرا که تو هشیاری هر لحظه کشی گردن
گردن ز طمع خیزد زر خواهد و خون ریزد
او عاشق گل خوردن همچون زن آبستن
کو عاشق شیرین خد زر بدهد و جان بدهد
چون مرغ دل او پرد زین گنبد بیروزن
این باید و آن باید از شرک خفی زاید
آزاد بود بنده زین وسوسه چون سوسن
آن باید کو آرد او جمله گهر بارد
یا رب که چهها دارد آن ساقی شیرین فن
دو خواجه به یک خانه شد خانه چو ویرانه
او خواجه و من بنده پستی بود و روغن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره وابستگی و عشق عمیق به معشوق است. شاعر بیان میکند که بدون آن محبوب، زندگی بیمعناست و هیچ چیز دیگر نمیتواند او را خوشحال کند. او عشق را به گونهای توصیف میکند که هر لحظه آن معشوق، آگاهی و معنای زندگی است. همچنین، شاعر به جذابیت و آرزوی رسیدن به آن محبوب اشاره میکند و میگوید که وابستگی به او مانند کششی است که انسان را از رنج و وسوسههای دنیوی آزاد میکند. در نهایت شاعر به تنهایی خود و جایگاهش در کنار محبوب اشاره میکند و به نوعی احساس حقارت و ناتوانی در این رابطه را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: بدون او نمیتوان رفت، بدون او نمیتوان صحبت کرد، بدون او نمیتوان شست و بدون او نمیتوان خوابید.
هوش مصنوعی: ای حلقه زن، این در را باز نکن چرا که تو آگاه هستی و هر لحظه بار سنگینی را تحمل میکنی.
هوش مصنوعی: بسیاری از انسانها به خاطر طمع و حرص، دچار جنایت و ظلم میشوند. آنان مانند زنی هستند که در انتظار به دنیا آوردن فرزندش، عشق و اشتیاق بیشتری پیدا میکند.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی حاضر است برای محبوب خود تمام هستیاش را فدای کند، همانطور که مرغی که در قفسی بدون در گرفتار شده، بیحساب و کتاب به خاطر عشقش جانش را میدهد.
هوش مصنوعی: بنده باید از محدودیتها و وسوسههای پنهان رهایی یابد و مانند گل سوسن خالص و آزاد باشد.
هوش مصنوعی: کسی که میتواند همگان را با جلوههای زیبای خود تحت تأثیر قرار دهد، در واقع به ما چیزهای ارزشمندی میدهد. ای پروردگار، ما از آن ساقی با شیوههای دلنواز چه چیزهایی میخواهیم!
هوش مصنوعی: دو نفر که یکی صاحب اختیار و دیگری خدمتگزار است، وارد خانهای میشوند که به شدت خراب و بینظم است. در اینجا منزلت و مقام یکی از آنها بسیار بالا و دیگرش در سطح پایینتری قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بی طلعت تو مجلس بی ماه بود گردون
بی قامت تو میدان، بی سرو بود بستان
«هارُونَ أَخِی» (۳۰) و آن هارون است برادر من.
«اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی» (۳۱) پشت من و نیروی من باو سخت کن.
آن کس که تو را بیند وانگه نظرش بر تن
ز آیینه ندیدهست او الا سیهی آهن
از آب حیات تو دور است به ذات تو
کز کبر برآید او بالا مثل روغن
پای تو چو جان بوسد تا حشر لبان لیسد
[...]
امروز بحمدالله فارغ شدم از دشمن
دشمن چه تواند کرد چون دوست بود با من
آورد صبا بویی از مصر سوی کنعان
یعقوب صفت ما را شد دیده بدان روشن
چون غنچه دل بشکفت از بوی نسیم وصل
[...]
یک ره ز ره دجله منزل به مداین کن
وز دیده دوم دجله بر خاک مداین ران
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.